وقتی بیدار شدم❤️پارت۵
بعد از چند ساعت تهیونگ رو صدا کردم
من میخوام برم خونه
تهیونگ:دکتر گفت باید خوب ازت مراقبت کنیم
و همه این مشکلات تقصیر من بود پس بهتره تا فردا اینجا بمونی
من :نه تقصیر تو نبود باید پیش میومد ولی حالا که اصرار میکنی میمونم
تهیونگ :برای ناهار چی دوست داری من هر غذای گوشتی که باشه
تهیونگ:منم همینطور میگم برات بیارن
ا/ت تهیونگ رفت و غذا رو برام فرستادن
چون صبحونه نخورده بودم خیلی گرسنم
بود بعد از غذا به مامانم زنگ زدم و اتفاقات رو براش تعریف کردم و گفتم که تا فردا اینجا میمونم
بعد از تموم شدن روز خوابیدم
فردا از تهیونگ خواستم که منو به خونه ببره
و اون باوجود اصرار های که داشت من رو به خونه برد
بعد از چند وقت یکی از دوستام منو برای جشن کاپلی دعوت کرد
من خواستم یه بهونه بیارم ولی با خودم گفتم
بهتره باتهیونگ برم به اون جشن
دل آرام ☘️
من میخوام برم خونه
تهیونگ:دکتر گفت باید خوب ازت مراقبت کنیم
و همه این مشکلات تقصیر من بود پس بهتره تا فردا اینجا بمونی
من :نه تقصیر تو نبود باید پیش میومد ولی حالا که اصرار میکنی میمونم
تهیونگ :برای ناهار چی دوست داری من هر غذای گوشتی که باشه
تهیونگ:منم همینطور میگم برات بیارن
ا/ت تهیونگ رفت و غذا رو برام فرستادن
چون صبحونه نخورده بودم خیلی گرسنم
بود بعد از غذا به مامانم زنگ زدم و اتفاقات رو براش تعریف کردم و گفتم که تا فردا اینجا میمونم
بعد از تموم شدن روز خوابیدم
فردا از تهیونگ خواستم که منو به خونه ببره
و اون باوجود اصرار های که داشت من رو به خونه برد
بعد از چند وقت یکی از دوستام منو برای جشن کاپلی دعوت کرد
من خواستم یه بهونه بیارم ولی با خودم گفتم
بهتره باتهیونگ برم به اون جشن
دل آرام ☘️
۵.۳k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.