فیک جی هوپ ( عشق حقیقی ) پارت ۳
ا.ت : دیدم در میزنن با گریه درو باز کردم و دیدم جی هوپه
در رو براش باز نکردم ولی اون از پشت در ی التماس میکرد که
کارِت دارم ...
من دلم براش سوخت و درو باز کردم .
اشکام داشت همینجوری میومد و اون هم همینطور یهو محکم
بقلم کرد .
نمی دونم چرا اینجوری شدم ولی تو بقلش آروم شدم و ی جوری دلم نمی خواست از بقلش برم ...
بهم گفت من خیلی دوست دارم ولی من هیچی بهش نگفتم.
بعد بقل هم از خونه رفت بیرون و من دوباره گریم گرفت و رفتم به میا ( دوستم ) زنگ زدم و بهش گفتم که بیاد خونمون.
( مامان و بابام برای ۱ ماه رفته بودن سفر و خونه خالی بود )
خلاصه به میا زنگ زدم که بیاد و اومد براش ی قهوه درست کردم بعد به دیانا هم زنگ زدم که بیاد
( هر دوتاشون ۱ سال از کوچکتر بودن )
خلاصه منو دلداری دادن و بهم گفتن که انقدر سرد نباش دختر
از همچین حرفا بعد هم ی روز پیشم می مونن
( ساعت ۱ شب )
داشتیم با میا و دیانا فیلم میدیدیم که جیهوپ زنگ زد.
دو بار زنگ زد ولی من جواب ندادم که بعد بار سوم برداشتم :
( مکالمه )
_ چی می خوای
_ من دوست دارم ( با ناراحتی )
_ میگم من تو ی شرایط روحیی نیستم که با تو رابطه داشته باشم.
_ یعنی چی ؟
_ بعد اون بوس حالم بده ( با ناله )
_ به خدا من دوست دارم ( با گریه )
_ اگه دوستم داری دیگه زنگ نزن تا آب ها از آسیاب بیوفته.
_ آخه !
_ آخه نداره بای .
_ بای .
دیانا و میا : کی بود ؟
ا.ت : جی هوپ !
دیانا و میا : آها چیکار داشت ؟
ا.ت : هیچی بابا !
۰۰۰۰۰۰
در رو براش باز نکردم ولی اون از پشت در ی التماس میکرد که
کارِت دارم ...
من دلم براش سوخت و درو باز کردم .
اشکام داشت همینجوری میومد و اون هم همینطور یهو محکم
بقلم کرد .
نمی دونم چرا اینجوری شدم ولی تو بقلش آروم شدم و ی جوری دلم نمی خواست از بقلش برم ...
بهم گفت من خیلی دوست دارم ولی من هیچی بهش نگفتم.
بعد بقل هم از خونه رفت بیرون و من دوباره گریم گرفت و رفتم به میا ( دوستم ) زنگ زدم و بهش گفتم که بیاد خونمون.
( مامان و بابام برای ۱ ماه رفته بودن سفر و خونه خالی بود )
خلاصه به میا زنگ زدم که بیاد و اومد براش ی قهوه درست کردم بعد به دیانا هم زنگ زدم که بیاد
( هر دوتاشون ۱ سال از کوچکتر بودن )
خلاصه منو دلداری دادن و بهم گفتن که انقدر سرد نباش دختر
از همچین حرفا بعد هم ی روز پیشم می مونن
( ساعت ۱ شب )
داشتیم با میا و دیانا فیلم میدیدیم که جیهوپ زنگ زد.
دو بار زنگ زد ولی من جواب ندادم که بعد بار سوم برداشتم :
( مکالمه )
_ چی می خوای
_ من دوست دارم ( با ناراحتی )
_ میگم من تو ی شرایط روحیی نیستم که با تو رابطه داشته باشم.
_ یعنی چی ؟
_ بعد اون بوس حالم بده ( با ناله )
_ به خدا من دوست دارم ( با گریه )
_ اگه دوستم داری دیگه زنگ نزن تا آب ها از آسیاب بیوفته.
_ آخه !
_ آخه نداره بای .
_ بای .
دیانا و میا : کی بود ؟
ا.ت : جی هوپ !
دیانا و میا : آها چیکار داشت ؟
ا.ت : هیچی بابا !
۰۰۰۰۰۰
۴.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.