فیک .... عشق تغییر می کند و می تواند تغییر دهد
part . 8
راوی *
خب اینجا همشون میان بیرون و چون دیروقت بوده نامجون رو به درا که آره برسونمت و اینا ولی هیجین به بهونه اینکه من راهم اون طرفه درا رو می خواد که برسونه ...
داخل ماشین هیجین *
درا _...... هیجین ٪ )
_ ببخشید آقای پک ( نام خانوادگی هیجینه : پک هی جین )
٪ جانم ؟
_ لطفا اینجوری صدام نکنین راحت نیستم ...
٪ چشم میگم شما با نامجون رفیقین آخه خیلی با هم راحت حرف میزدین ( تا حالا دقت کردین کره ایا با اونایی که راحتن یجور دیگه صحبت میکنن یجواریی عامیانه تر )
_ آره از بچگی با هم رفیقیم ... ( با لحن و حالت اینکه به تو ربطی نداره )
٪ آها ببخشید نباید زیاد کنجکاوی می کردم
_ نه راحت باشین ( درا * (تو ذهنشین الان خو ؟ 😂😂) ای بابا چقد سوال می پرسی از اولم باید با نامجون می رفتم بیخیال مهم نیست الان میرسم راحت میشم ازش با اون هیز بازیاش )
افتر ئه مینت *
_ ببخشید پیاده میشم
٪ بله بفرمایید
_ ممنون شبتون بخیر
هیجین *
وای خدا اون دختر ..... نمیدونم نباید عاشقش باشم اما نمیشه این عذاب وجدان لعنتی داره میکشدتم دیگه نمیکشم
راوی *
خب اینجا همشون میان بیرون و چون دیروقت بوده نامجون رو به درا که آره برسونمت و اینا ولی هیجین به بهونه اینکه من راهم اون طرفه درا رو می خواد که برسونه ...
داخل ماشین هیجین *
درا _...... هیجین ٪ )
_ ببخشید آقای پک ( نام خانوادگی هیجینه : پک هی جین )
٪ جانم ؟
_ لطفا اینجوری صدام نکنین راحت نیستم ...
٪ چشم میگم شما با نامجون رفیقین آخه خیلی با هم راحت حرف میزدین ( تا حالا دقت کردین کره ایا با اونایی که راحتن یجور دیگه صحبت میکنن یجواریی عامیانه تر )
_ آره از بچگی با هم رفیقیم ... ( با لحن و حالت اینکه به تو ربطی نداره )
٪ آها ببخشید نباید زیاد کنجکاوی می کردم
_ نه راحت باشین ( درا * (تو ذهنشین الان خو ؟ 😂😂) ای بابا چقد سوال می پرسی از اولم باید با نامجون می رفتم بیخیال مهم نیست الان میرسم راحت میشم ازش با اون هیز بازیاش )
افتر ئه مینت *
_ ببخشید پیاده میشم
٪ بله بفرمایید
_ ممنون شبتون بخیر
هیجین *
وای خدا اون دختر ..... نمیدونم نباید عاشقش باشم اما نمیشه این عذاب وجدان لعنتی داره میکشدتم دیگه نمیکشم
۲.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.