رمان اردیایی
چطورین یه رمان آردیایی
دیانا~
من دیانام یه خانواده چهارنفره داداشم متین مامانو بابام
آه از پسرعموم ارسلان خیلی بدم میاد خیلی رو مخههه البته دختر عموم نیکا هست که عاشقشم
امروزم خونشون دعوتیم
دلم نمیخواست برم آخ مامانم چکار کنم از دست توو
شده بخاطر نیکا میره ها
مامان دی:دخترم پاشو بریم دیگه
متین:به نظرم دیانا دوست نداره بیاد مامان ولش
مامان دی:غلط میکنه بجا زر زدن برو صداش کن
که خودم از پله ها آمدم پایین
متین:عروس رفته بود گل بچینه
دیانا:دندون قره واسش رفتم رد شدم سوار ماشین شدم
متین:خندم گرفت
مامانم :متین سوار شو دیگه
بچهه ها دوتا رمانن اردیا ارنیکا
دیانا~
من دیانام یه خانواده چهارنفره داداشم متین مامانو بابام
آه از پسرعموم ارسلان خیلی بدم میاد خیلی رو مخههه البته دختر عموم نیکا هست که عاشقشم
امروزم خونشون دعوتیم
دلم نمیخواست برم آخ مامانم چکار کنم از دست توو
شده بخاطر نیکا میره ها
مامان دی:دخترم پاشو بریم دیگه
متین:به نظرم دیانا دوست نداره بیاد مامان ولش
مامان دی:غلط میکنه بجا زر زدن برو صداش کن
که خودم از پله ها آمدم پایین
متین:عروس رفته بود گل بچینه
دیانا:دندون قره واسش رفتم رد شدم سوار ماشین شدم
متین:خندم گرفت
مامانم :متین سوار شو دیگه
بچهه ها دوتا رمانن اردیا ارنیکا
۱۴.۸k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.