𝐹𝒾𝒸𝓉𝒾𝑜⁸
𝐹𝒾𝒸𝓉𝒾𝑜⁸
از اتاق بیرون اومدمو نفس عمیقی کشیدم یکی از خدمتکارا به سمتم اومد و اتاقمو نشونم داد... اون قدر که عمارتش بزرگ بود که هر خدمتکار، اتاق مخصوص به خودشو داشت...
به سمت اتاقم رفتم کلید رو از دختره گرفتمو درو از پشت قفل کردم، امنیت لازمه نمیتونستم همینجوری بمونم...
با گوشی به جکسون زنگ زدم...
ات: جکسون رسیدین؟
جکسون: آره آره
ات: چشم از جیونا بر ندار باشه؟
جکسون: باشه*کلافه*
قطع کردم...هه دلم برای جیونا و جکسون چه زود تنگ شد...
یااا بیخیاللل! وسایل و لباسامو برداشتم و توی کمد گذاشتم اتاق نسبتا بزرگ بود و یه دوربین به دیوار نصب شده بود... مردم چطور تو این اتاق راحتن؟! یه بخش کوچیک که پرده ای بهش نصب شده بود کنار کمد قرار داشت... متوجه شدم که اونجا برای عوض کردن لباس و ایناست... میز آرایش کوچیکی سمت راست بود تخت روبه روش قرار داشت... اتاق بزرگ بود ولی وسیله زیاد و خاصی نداشت...
بعد از گذاشتن وسیله هام داخل کمد و انداختن ساک و کوله پشتیم زیر تخت... روی تخت دراز کشیدم و پریز برق که بقل تخت بود رو خاموش کردم و خوابم برد...
فلش بک صبح
𝑷𝑴 6:00
کم کم و با تنبلی از خواب بیدار شدم، پاشدم و دستی به موهام کشیدمو از اتاق خارج شدم...
از اتاق بیرون اومدمو نفس عمیقی کشیدم یکی از خدمتکارا به سمتم اومد و اتاقمو نشونم داد... اون قدر که عمارتش بزرگ بود که هر خدمتکار، اتاق مخصوص به خودشو داشت...
به سمت اتاقم رفتم کلید رو از دختره گرفتمو درو از پشت قفل کردم، امنیت لازمه نمیتونستم همینجوری بمونم...
با گوشی به جکسون زنگ زدم...
ات: جکسون رسیدین؟
جکسون: آره آره
ات: چشم از جیونا بر ندار باشه؟
جکسون: باشه*کلافه*
قطع کردم...هه دلم برای جیونا و جکسون چه زود تنگ شد...
یااا بیخیاللل! وسایل و لباسامو برداشتم و توی کمد گذاشتم اتاق نسبتا بزرگ بود و یه دوربین به دیوار نصب شده بود... مردم چطور تو این اتاق راحتن؟! یه بخش کوچیک که پرده ای بهش نصب شده بود کنار کمد قرار داشت... متوجه شدم که اونجا برای عوض کردن لباس و ایناست... میز آرایش کوچیکی سمت راست بود تخت روبه روش قرار داشت... اتاق بزرگ بود ولی وسیله زیاد و خاصی نداشت...
بعد از گذاشتن وسیله هام داخل کمد و انداختن ساک و کوله پشتیم زیر تخت... روی تخت دراز کشیدم و پریز برق که بقل تخت بود رو خاموش کردم و خوابم برد...
فلش بک صبح
𝑷𝑴 6:00
کم کم و با تنبلی از خواب بیدار شدم، پاشدم و دستی به موهام کشیدمو از اتاق خارج شدم...
۹۹۰
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.