cute lover
پارت ۲۴
بعد چند دقیقه از هم جدا شدن و مینهو هم از روی جیسونگ بلند شد.
مینهو: جیسونگ....
بعد دستشو برد تو موهایه جیسونگ و اونارو نوازش کرد. یهو جیسونگ محکم مینهو رو بغل کرد. مینهو هم متقابل اونو بغل کرد. جیسونگ خودشو تو بغل مینهو کوچولو کرد و مثل یه سنجاب کوچولو شده بود.
مینهو: سنجاب کوچولو یه من...
جیسونگ: کوچولو نیستم
مینهو: هستی
جیسونگ: نیستمم!
مینهو(با خنده): باشه حالا.
مینهو گوشیشو برداشت و دید فلیکس چند بار بهش زنگ زده و همینطور هیونجین.
مینهو: هیونلیکس چند بار بهم زنگ زدن.
از اون ور جیسونگ هم گوشیشو برداشته بود و گفت
جیسونگ: به منم
مینهو: وایسا الان به هیونجین ر
زنگ میزنم.
مینهو: الو هیونجین
هیونجین:الو خوابالوو چرا جوابمون رو نمیدی؟
مینهو: داشتم یکاری میکردم حواسم نبود.
هیونجین: آها
مینهو: چرا زنگ زدین؟
هیونجین: امشب تولد بینا هست و ما میخوایم سوپرایزش کنیم. اگه میشه تو و جیسونگ ببرینش بیرون که.....
مینهو: فهمیدم فهمیدم
هیونجین: مرسییی
مینهو: خواهش ساعت چند بیام؟
هیونجین: ساعت ۵
مینهو: اوکی خدافظ
هیونجین: خدافظ
بعد گوشیو قطع کرد.
جیسونگ: چی شده؟
مینهو ماجرا رو به جیسونگ گفت.
جیسونگ: آها
مینهو: میدونی خوبیش چیه؟
جیسونگ: چی؟
مینهو: اینکه الان نمیخواد بریم و تا ساعت ۵ فقط خودمون دوتاییم......
جیسونگ: مینهوووووو
مینهو: هوم
جیسونگ: اینجوری حرف میزتنی خیلی ذوق میکنمممم
مینهو: ممکنه در حدی باشه که غش کنی؟
جیسونگ: ارهه
مینهو: پس از این به بعد از این جملات بیشتر میگم.
بعد اروم اروم دفت سمت جیسونگ و دستشو محکم گرفت.
مینهو: دستات.....خیلی گرمه...میخوام همیشه دستام تو دستات باشه.
بعد مینهو با اون یوی دستش اون مویی که رو صورت جیسونگ بود رو کنار زد و بعد دستش رو رویه لپاش کشید.
مینهو: لپات.....خیلی نرمه...
بعد اروم انگشتاشو کشید رو لبش
مینهو: لبت....خیلی شیرینه....
بعد خیلی اروم رفت سمتش و لبش رو بوسید.
جیسونگ: مینهو.......
مینهو: جانم....(عررررررر قربون جانم گفتنتتت)
جیسونگ دستاشو گذاشت رو صورتش.
جیسونگ: مینهووو سرخ شدم دیگه نکنن!
مینهو: باشه سنجاب کوچولو
بعد دستایه جیسونگ رو از صورتش برداشت.
بعد چند دقیقه از هم جدا شدن و مینهو هم از روی جیسونگ بلند شد.
مینهو: جیسونگ....
بعد دستشو برد تو موهایه جیسونگ و اونارو نوازش کرد. یهو جیسونگ محکم مینهو رو بغل کرد. مینهو هم متقابل اونو بغل کرد. جیسونگ خودشو تو بغل مینهو کوچولو کرد و مثل یه سنجاب کوچولو شده بود.
مینهو: سنجاب کوچولو یه من...
جیسونگ: کوچولو نیستم
مینهو: هستی
جیسونگ: نیستمم!
مینهو(با خنده): باشه حالا.
مینهو گوشیشو برداشت و دید فلیکس چند بار بهش زنگ زده و همینطور هیونجین.
مینهو: هیونلیکس چند بار بهم زنگ زدن.
از اون ور جیسونگ هم گوشیشو برداشته بود و گفت
جیسونگ: به منم
مینهو: وایسا الان به هیونجین ر
زنگ میزنم.
مینهو: الو هیونجین
هیونجین:الو خوابالوو چرا جوابمون رو نمیدی؟
مینهو: داشتم یکاری میکردم حواسم نبود.
هیونجین: آها
مینهو: چرا زنگ زدین؟
هیونجین: امشب تولد بینا هست و ما میخوایم سوپرایزش کنیم. اگه میشه تو و جیسونگ ببرینش بیرون که.....
مینهو: فهمیدم فهمیدم
هیونجین: مرسییی
مینهو: خواهش ساعت چند بیام؟
هیونجین: ساعت ۵
مینهو: اوکی خدافظ
هیونجین: خدافظ
بعد گوشیو قطع کرد.
جیسونگ: چی شده؟
مینهو ماجرا رو به جیسونگ گفت.
جیسونگ: آها
مینهو: میدونی خوبیش چیه؟
جیسونگ: چی؟
مینهو: اینکه الان نمیخواد بریم و تا ساعت ۵ فقط خودمون دوتاییم......
جیسونگ: مینهوووووو
مینهو: هوم
جیسونگ: اینجوری حرف میزتنی خیلی ذوق میکنمممم
مینهو: ممکنه در حدی باشه که غش کنی؟
جیسونگ: ارهه
مینهو: پس از این به بعد از این جملات بیشتر میگم.
بعد اروم اروم دفت سمت جیسونگ و دستشو محکم گرفت.
مینهو: دستات.....خیلی گرمه...میخوام همیشه دستام تو دستات باشه.
بعد مینهو با اون یوی دستش اون مویی که رو صورت جیسونگ بود رو کنار زد و بعد دستش رو رویه لپاش کشید.
مینهو: لپات.....خیلی نرمه...
بعد اروم انگشتاشو کشید رو لبش
مینهو: لبت....خیلی شیرینه....
بعد خیلی اروم رفت سمتش و لبش رو بوسید.
جیسونگ: مینهو.......
مینهو: جانم....(عررررررر قربون جانم گفتنتتت)
جیسونگ دستاشو گذاشت رو صورتش.
جیسونگ: مینهووو سرخ شدم دیگه نکنن!
مینهو: باشه سنجاب کوچولو
بعد دستایه جیسونگ رو از صورتش برداشت.
۱۱.۶k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.