در خیابان من
در خیابان من
رهگذران لبخند می زدند
و دستها؛
پر از شاخه گل بود
و هر روز صبح
قابهای نگاه
پر از چشم های آشنا می شد
و آسمان پر از قاصدک...
رهگذران لبخند می زدند
و دستها؛
پر از شاخه گل بود
و هر روز صبح
قابهای نگاه
پر از چشم های آشنا می شد
و آسمان پر از قاصدک...
۳۵۷
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.