جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۲۰
(چقد زود شد بیستم)
جونگکوک ویو:
خندیدیم
کوک:خب خیلی خیلی جدیه
هانا:بدجوری چشم غره میره
لیان:خیلی وسواس تمیزی داره
کوک:با بدبختی اعتماد میکنه
هانا:نود درصد اوقات سرد رفتار میکنه و اهمیت نمیده
لیان:تیکههایی که میدازه بدجوری ادمو نابود میکنه
کوک:زیاد گیر میده
هانا:دیگه اطلاعی ندارم
موران:همش درست بود
بازم همه خندیدیم
جیهوپ:پس انگاری اینجا یکی از درونگراترین مافیا ها پیشمون هشت
موران:بل بل
تهیونگ:نونا جونگکوک گفت نمی تونی چهره ی واقعیتو نشون بدی پس چرا اون روز اومدی توی کمپانی
ات:اونا موهای واقعیم نبودن ولی صورت خودم بود یا باید موهامو بپوشونم یا چهرمو
تهیونگ:با ماسک پارچهایی؟
کوک:با ماسک تغییر چهره
و کل ماجرای دیشبو تعریف کرد و اعضا هم با دقت گوش میدادن
تهیونگ:اگه به من باشه که میرم مافیا میشم
بعد از اینکه حدود سه ساعت با اعضا حرف زدیم قطع کردیم
توی این مدت موران کاراشو میکرد و اصن به سر و صداهای ما گوش نمی داد ماشاالله تمرکز در حد لالیگاد داره
یکی از قسمتایی که خیلی کلافش کرده بودیم این بود که همش با لیان و هانا کل عمارتو به اعضا نشون میدادم اتاق خودمو که سرش خیلی ذوق کردم وقتی برگشتیم دیدیم که اخمای موران تو همه
موران:خیلی دوس دارید مزاحم بقیه بشید؟
هانا:خیلی(طعنه)
موران یه نگاه بد انداخت
هانا:لیان
لیان:جانم
هانا:افق کجاست من محو شم؟
موران:پشت سرت بیرون از در
منظورش این بود که از اتاقش سریع به بیرون
هانا:بچه ها میگم الان فرمانده عصبیه بیاید بریم
و بعد همه رو برد بیرون
جیمین:هانا شی میگم موران تو اتاق کارش چی کار میکنه؟
هانا:پرونده های کسایی که تحدیدش میکنن رو برسی میکنه ببینه میتونن چه تحدیدی بکننش بعد اگه خیلی حدش بالا بود قرارداد کاری رو بهم میزنه
(هانا ویو:نمی تونستم واقعیت رو بهشون بگم لیان هم با سکوت منو نگا میکرد با چشمام بهش فهموندم چیه)
شوگا:اونوقت از زمین محوشون میکنه؟
هانا:نه چرا باید این کار کنه؟
(هانا ویو:باز دروغ گفتم مطمئنن موران بهشون رحم نمی کنه و سریع از بین میبرتشون)
شوگا:چون اون مافیاس
لیان:خب این که دلیل نبود اگه کسی به اینجا حمله کنه دست به کار میشه
جین:پس مراقب مکنهمون باشید
هانا خندید
هانا:ما همه جوره کنارشیم
پارت۲۰
(چقد زود شد بیستم)
جونگکوک ویو:
خندیدیم
کوک:خب خیلی خیلی جدیه
هانا:بدجوری چشم غره میره
لیان:خیلی وسواس تمیزی داره
کوک:با بدبختی اعتماد میکنه
هانا:نود درصد اوقات سرد رفتار میکنه و اهمیت نمیده
لیان:تیکههایی که میدازه بدجوری ادمو نابود میکنه
کوک:زیاد گیر میده
هانا:دیگه اطلاعی ندارم
موران:همش درست بود
بازم همه خندیدیم
جیهوپ:پس انگاری اینجا یکی از درونگراترین مافیا ها پیشمون هشت
موران:بل بل
تهیونگ:نونا جونگکوک گفت نمی تونی چهره ی واقعیتو نشون بدی پس چرا اون روز اومدی توی کمپانی
ات:اونا موهای واقعیم نبودن ولی صورت خودم بود یا باید موهامو بپوشونم یا چهرمو
تهیونگ:با ماسک پارچهایی؟
کوک:با ماسک تغییر چهره
و کل ماجرای دیشبو تعریف کرد و اعضا هم با دقت گوش میدادن
تهیونگ:اگه به من باشه که میرم مافیا میشم
بعد از اینکه حدود سه ساعت با اعضا حرف زدیم قطع کردیم
توی این مدت موران کاراشو میکرد و اصن به سر و صداهای ما گوش نمی داد ماشاالله تمرکز در حد لالیگاد داره
یکی از قسمتایی که خیلی کلافش کرده بودیم این بود که همش با لیان و هانا کل عمارتو به اعضا نشون میدادم اتاق خودمو که سرش خیلی ذوق کردم وقتی برگشتیم دیدیم که اخمای موران تو همه
موران:خیلی دوس دارید مزاحم بقیه بشید؟
هانا:خیلی(طعنه)
موران یه نگاه بد انداخت
هانا:لیان
لیان:جانم
هانا:افق کجاست من محو شم؟
موران:پشت سرت بیرون از در
منظورش این بود که از اتاقش سریع به بیرون
هانا:بچه ها میگم الان فرمانده عصبیه بیاید بریم
و بعد همه رو برد بیرون
جیمین:هانا شی میگم موران تو اتاق کارش چی کار میکنه؟
هانا:پرونده های کسایی که تحدیدش میکنن رو برسی میکنه ببینه میتونن چه تحدیدی بکننش بعد اگه خیلی حدش بالا بود قرارداد کاری رو بهم میزنه
(هانا ویو:نمی تونستم واقعیت رو بهشون بگم لیان هم با سکوت منو نگا میکرد با چشمام بهش فهموندم چیه)
شوگا:اونوقت از زمین محوشون میکنه؟
هانا:نه چرا باید این کار کنه؟
(هانا ویو:باز دروغ گفتم مطمئنن موران بهشون رحم نمی کنه و سریع از بین میبرتشون)
شوگا:چون اون مافیاس
لیان:خب این که دلیل نبود اگه کسی به اینجا حمله کنه دست به کار میشه
جین:پس مراقب مکنهمون باشید
هانا خندید
هانا:ما همه جوره کنارشیم
۲.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.