سناریو *درخواستی
وقتی موهات تا زانو هات بلند بودو الان رفتی تا گرنت کوتاه کردی و اونا قهر کردن...
نامی: به خاطر موهات باهات قهر بود مونده بودی چطور از دلش دربیاری..پس رفتی از پشت بغلش کردی و..
ا/ت:نامی منم دلم میخواست موهای کوتاه داشتنم تجربه کنم ببشید دیگه بدون اجازه تو کاری نمیکنم*مظلوم و کیوت
*نامی برمیگرده و محکم بغلت میکنه
نامی:ببخشید جوجه منم زیاده روی کردم ..
جین:باهات قهر نبود و معتقد بود هر مدل مویی بهت میاد و بعد اینکه موهاتو میبینه کلی قربون صدقه ات میره :))
یونگی:پیشی از این ناراحت بود که چرا بدون مشورت باهاش یه همچین خطایی کردی..برای اینکه از دلش دربیاری رفتی براش نارنگی اوردی و نشستی روپاش و بقلش کردی..
ا/ت:پیشی منو ببخش دیگه تکرار نمیشه من طاقت قهر کردنتو ندارم*بغض
*یونگی هم متقابل بغلت کرد ودستاشو نوازش رو بدنت حرکت میداد و از عطر تنت لذت میبرد..
یونگی: مگه من میتونم دربرابرت مقاومت کنم؟!
هوپی:وقتی دید موهاتو کوتاه کردی از دستت ناراحت شد که یهویی فهمیده.. بهتر بود قبل اینکه موهاتو بزنی بهش میگفتی چون اون کوچیکترین چیزهارو هم اول به تو میگه بعد انجام میده..
هوپی:عااا قشنگ شدی *ناراحت
اومدی محکم هوپی رو بغل کردی
ا/ت:هوپییییی ببخشید *گریه
هوپی متقابل بغلت میکنه و میگه
هوپی:اشکال نداره پرنسس تو همه جوره زیبایی :))
جیمین:موچی عاشق موهای بلندت بود ..همیشه برات میافت بعضی وقتا با موهات بازی میکرد..وقتی موهاتو کوتاه کردی خیلی ناراحت شد..
جیمین :حتی فکرشم نمیکردم ..با اینکه میدونستی عاشق موهای بلندتم بازم موهاتو کوتاه کردی؟!
ا/ت:جیمین یه مدت بود باهام سرد بودی..فک میکردم ازم خسته شدی..خواستم یه تغییری تو خودم ایجاد کنم تاشاید منو ببینی:))
جیمین میاد محکم بغلت کرد و دم گوشت زمزمه کرد
جمین:ببخشید فرشته ام میدونی که موچیت این روزا زیادی هیت میگره نمیخواست دلتو بشکنه ولی انگار این اتفاق افتاده :))
تهیونگ:قبل اینکه بری موهاتو کوتاه کنی بهش گفتی و تهیونگ خواست خودش موهاتو بزنه..براش سخت بوداا ولی نخواست دلتو بشکنه چون اولش بهش گفتی ..بعد اینکه موهاتو خودش کوتاه کرد ..از پشت بغلت کرد و سرشو به سمت گردنت هدایت کرد و زمزمه کرد..
ته:خیلی خوشگل شدی..ولی قول بده این آخرین باری باشه که موهاتو اینقدر کوتاه میکنه کوچولو :))
ا/ت:قول میدم (:
کوکی:این بشه گریه اش گرفت آخه عاشق موهای بلندت بود ولی الان خیلی کوتاه شده بود..از دست خودتت خیلی عصبی بودی که بانیت رو ناراحت کردی..
رفتی پیش بانیت
ا/ت:کوک من من واقعا معذرت میخوام نمیدونستم اینقدر نارحت بشی*بغض
کوک برای اینکه نارحت نشی گفت
کوک:من اشکم دراومد چون خیلی زیبا شدی پرنسس
دلش شکستا ولی نخواست بفهمیی :)
نامی: به خاطر موهات باهات قهر بود مونده بودی چطور از دلش دربیاری..پس رفتی از پشت بغلش کردی و..
ا/ت:نامی منم دلم میخواست موهای کوتاه داشتنم تجربه کنم ببشید دیگه بدون اجازه تو کاری نمیکنم*مظلوم و کیوت
*نامی برمیگرده و محکم بغلت میکنه
نامی:ببخشید جوجه منم زیاده روی کردم ..
جین:باهات قهر نبود و معتقد بود هر مدل مویی بهت میاد و بعد اینکه موهاتو میبینه کلی قربون صدقه ات میره :))
یونگی:پیشی از این ناراحت بود که چرا بدون مشورت باهاش یه همچین خطایی کردی..برای اینکه از دلش دربیاری رفتی براش نارنگی اوردی و نشستی روپاش و بقلش کردی..
ا/ت:پیشی منو ببخش دیگه تکرار نمیشه من طاقت قهر کردنتو ندارم*بغض
*یونگی هم متقابل بغلت کرد ودستاشو نوازش رو بدنت حرکت میداد و از عطر تنت لذت میبرد..
یونگی: مگه من میتونم دربرابرت مقاومت کنم؟!
هوپی:وقتی دید موهاتو کوتاه کردی از دستت ناراحت شد که یهویی فهمیده.. بهتر بود قبل اینکه موهاتو بزنی بهش میگفتی چون اون کوچیکترین چیزهارو هم اول به تو میگه بعد انجام میده..
هوپی:عااا قشنگ شدی *ناراحت
اومدی محکم هوپی رو بغل کردی
ا/ت:هوپییییی ببخشید *گریه
هوپی متقابل بغلت میکنه و میگه
هوپی:اشکال نداره پرنسس تو همه جوره زیبایی :))
جیمین:موچی عاشق موهای بلندت بود ..همیشه برات میافت بعضی وقتا با موهات بازی میکرد..وقتی موهاتو کوتاه کردی خیلی ناراحت شد..
جیمین :حتی فکرشم نمیکردم ..با اینکه میدونستی عاشق موهای بلندتم بازم موهاتو کوتاه کردی؟!
ا/ت:جیمین یه مدت بود باهام سرد بودی..فک میکردم ازم خسته شدی..خواستم یه تغییری تو خودم ایجاد کنم تاشاید منو ببینی:))
جیمین میاد محکم بغلت کرد و دم گوشت زمزمه کرد
جمین:ببخشید فرشته ام میدونی که موچیت این روزا زیادی هیت میگره نمیخواست دلتو بشکنه ولی انگار این اتفاق افتاده :))
تهیونگ:قبل اینکه بری موهاتو کوتاه کنی بهش گفتی و تهیونگ خواست خودش موهاتو بزنه..براش سخت بوداا ولی نخواست دلتو بشکنه چون اولش بهش گفتی ..بعد اینکه موهاتو خودش کوتاه کرد ..از پشت بغلت کرد و سرشو به سمت گردنت هدایت کرد و زمزمه کرد..
ته:خیلی خوشگل شدی..ولی قول بده این آخرین باری باشه که موهاتو اینقدر کوتاه میکنه کوچولو :))
ا/ت:قول میدم (:
کوکی:این بشه گریه اش گرفت آخه عاشق موهای بلندت بود ولی الان خیلی کوتاه شده بود..از دست خودتت خیلی عصبی بودی که بانیت رو ناراحت کردی..
رفتی پیش بانیت
ا/ت:کوک من من واقعا معذرت میخوام نمیدونستم اینقدر نارحت بشی*بغض
کوک برای اینکه نارحت نشی گفت
کوک:من اشکم دراومد چون خیلی زیبا شدی پرنسس
دلش شکستا ولی نخواست بفهمیی :)
۱۰.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.