P2
P2
ПΛMΣ FΛKΣ:PΣП DΛПᄃΣ
ᄃӨЦPᄂΣ:JIMIП ΛПD ᄂӨПΛ
ΛЦƬΉӨЯ:PΛЯK JIYӨӨП
هوای انباری برای جینا ی ۸ ساله سوز خاصی داشت .
دستان پر ظرافت عروسکش را فشرد .
میشد در عمق آن چشمان تیله ای پر خروشش ترس را رویت کرد !
با فکر اینکه اگر مادر بفهمد او بدون اجازه وارد انبار شده رنگ از رخسارش پرید ...
کمی این ور و آن ور رفت و چشمش به جعبه ی قهوه ای رنگ کهنه ای افتاد ...
با آن دستان پر لطافت درب جعبه را گشود و بر دفترچه ای خاک خورده نظاره گر شد !
دفترچه کهنه را گشود و شروع به خواندن کرد ...
کیم لونا ۲۰۱۴/۱/۱۷
دخترک بی تفاوت از این جملات گذشت ...
چند صفحه آن ور تر روایت داستانی پر پیچ و خمی بود که هنوز ادامه داشت !
کیم لونا ۲۰۱۴/۱/۱۷
آه دفترچه عزیزم !
چه بگویم از امروز که بدترین بود !؟
از ان بیمار که اولین روز ریاست بخش را برایم زهر مار کرد تا آن افسر امنیتی !
#Pen_Dance
#Park_Jiyoon
!
ПΛMΣ FΛKΣ:PΣП DΛПᄃΣ
ᄃӨЦPᄂΣ:JIMIП ΛПD ᄂӨПΛ
ΛЦƬΉӨЯ:PΛЯK JIYӨӨП
هوای انباری برای جینا ی ۸ ساله سوز خاصی داشت .
دستان پر ظرافت عروسکش را فشرد .
میشد در عمق آن چشمان تیله ای پر خروشش ترس را رویت کرد !
با فکر اینکه اگر مادر بفهمد او بدون اجازه وارد انبار شده رنگ از رخسارش پرید ...
کمی این ور و آن ور رفت و چشمش به جعبه ی قهوه ای رنگ کهنه ای افتاد ...
با آن دستان پر لطافت درب جعبه را گشود و بر دفترچه ای خاک خورده نظاره گر شد !
دفترچه کهنه را گشود و شروع به خواندن کرد ...
کیم لونا ۲۰۱۴/۱/۱۷
دخترک بی تفاوت از این جملات گذشت ...
چند صفحه آن ور تر روایت داستانی پر پیچ و خمی بود که هنوز ادامه داشت !
کیم لونا ۲۰۱۴/۱/۱۷
آه دفترچه عزیزم !
چه بگویم از امروز که بدترین بود !؟
از ان بیمار که اولین روز ریاست بخش را برایم زهر مار کرد تا آن افسر امنیتی !
#Pen_Dance
#Park_Jiyoon
!
۱.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.