دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۲۵=
دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۲۵=
از زبان میسو
دیگه دیدم هیونجین نیست تصمیم گرفتم برم کره رو بگردم خیلی وقت بود ک نگشته بودم زنگ زدم به سو هی باهم هماهنگ کردیم ک بریم بار یک لباس باز پوشیدم آرایش غلیظ کردم موهامو هم از بالا بستم عطرمو زدم رفتم
پرش زمانی به ۴ ساعت دیگ
+:ساعت ۳ صبح بود خیلی مست بودم اولین بارم بود من هیچ وقت مست نمیشم ولی امروز فک کنم خیلی خوردم
سو هی من برم ی آبی به صورتم بزنم بیام
سو هی:باشه برو(با حالت مستی)
+:بلند شدم رفتم وقتی ک خواستم از دستشویی بیام بیرون یکی منو چسبوند به دیوار میخواست بوسم کنه تا اومدم اقدام کنم ک بزنمش دیدم ک ی پسره افتاد به جونش تا میخورد زدش
از زبان جیمین
با دوستام رفته بودم بار بعدش رفتم دستشویی اومدنی از دستشویی دیدم صدای از دستشویی زنونه میاد رفتم دیدم ی پسره افتاده به جون دختره خیلی شبیه میسو بود میخواستم اولش رد شم بعدش سریع رفتم سمت پسره تا تونستم زدمش همینجوری مشغول زدنش بودم ک صدام زد
+:آقا ولش کن کشتیش بسه
برگشت ک دیدم نه امکان نداره اون جی...جیمین بود
&:برگشتم دیدم میسوعه خود میسو بود
&:تو تو اینجا چیکار میکنی باور نمیشه خودش بود
+:خودتی جیمین؟
&:تویی میسو؟
+:ار...آره
آره رو ک گفتم سریع بغلم کرد
&:اخخ چقد دلم برات تنگ شده بود خجالت نمیکشی تو کجا بودی هااا؟
+:من فقط به خاطر خودتون اون کارو کردم وگرنه دلم نمیخواست
&:خیلی خب بیا ی جا حرف بزنيم اینجا نمیشه
+:آخه با دوستم اومدم بزار برم بهش بگم بعد
&:باشه پس برو زود بیا
+:رفتم به سو هی گفتم بره با جیمین رفتیم توی بخش رستوران بار نشستیم
&:خب از خودت بگو ببینم
+:تو بگو من چی بگم
&:تعریف کن چرا رفتی؟
+:کل ماجرا رو براش تعریف کردم بهش هم گفتم ک الان مافیا هستم
&:متاسفم من قضاوتت کردم
+:اشکال نداره حق داری حالا تو بگو کوک چطوره؟
&:بعد از رفتن تو کوک به ی آدم خیلی خیلی سرد و خشن تبدیل شد جوری ک الان بامن هم زیاد راحت نیست ولی دیوونه وار هنوز عاشقته
+:هوم خودت چی؟(با کمی بغض)
&:کل ماجرای خودمو عروسیمو براش تعریف کردم توقع داشتم الان بیاد بزنه زیر گوشم بگه چرا اینکارو کردی ولی وقتی ک گفتم بغلم کرد
+:وایییی خیلی خوشحالم که بابا شدی جیمین کار خوبی کردی ک منو فراموش کردی و ازدواج کردی
از زبان میسو
دیگه دیدم هیونجین نیست تصمیم گرفتم برم کره رو بگردم خیلی وقت بود ک نگشته بودم زنگ زدم به سو هی باهم هماهنگ کردیم ک بریم بار یک لباس باز پوشیدم آرایش غلیظ کردم موهامو هم از بالا بستم عطرمو زدم رفتم
پرش زمانی به ۴ ساعت دیگ
+:ساعت ۳ صبح بود خیلی مست بودم اولین بارم بود من هیچ وقت مست نمیشم ولی امروز فک کنم خیلی خوردم
سو هی من برم ی آبی به صورتم بزنم بیام
سو هی:باشه برو(با حالت مستی)
+:بلند شدم رفتم وقتی ک خواستم از دستشویی بیام بیرون یکی منو چسبوند به دیوار میخواست بوسم کنه تا اومدم اقدام کنم ک بزنمش دیدم ک ی پسره افتاد به جونش تا میخورد زدش
از زبان جیمین
با دوستام رفته بودم بار بعدش رفتم دستشویی اومدنی از دستشویی دیدم صدای از دستشویی زنونه میاد رفتم دیدم ی پسره افتاده به جون دختره خیلی شبیه میسو بود میخواستم اولش رد شم بعدش سریع رفتم سمت پسره تا تونستم زدمش همینجوری مشغول زدنش بودم ک صدام زد
+:آقا ولش کن کشتیش بسه
برگشت ک دیدم نه امکان نداره اون جی...جیمین بود
&:برگشتم دیدم میسوعه خود میسو بود
&:تو تو اینجا چیکار میکنی باور نمیشه خودش بود
+:خودتی جیمین؟
&:تویی میسو؟
+:ار...آره
آره رو ک گفتم سریع بغلم کرد
&:اخخ چقد دلم برات تنگ شده بود خجالت نمیکشی تو کجا بودی هااا؟
+:من فقط به خاطر خودتون اون کارو کردم وگرنه دلم نمیخواست
&:خیلی خب بیا ی جا حرف بزنيم اینجا نمیشه
+:آخه با دوستم اومدم بزار برم بهش بگم بعد
&:باشه پس برو زود بیا
+:رفتم به سو هی گفتم بره با جیمین رفتیم توی بخش رستوران بار نشستیم
&:خب از خودت بگو ببینم
+:تو بگو من چی بگم
&:تعریف کن چرا رفتی؟
+:کل ماجرا رو براش تعریف کردم بهش هم گفتم ک الان مافیا هستم
&:متاسفم من قضاوتت کردم
+:اشکال نداره حق داری حالا تو بگو کوک چطوره؟
&:بعد از رفتن تو کوک به ی آدم خیلی خیلی سرد و خشن تبدیل شد جوری ک الان بامن هم زیاد راحت نیست ولی دیوونه وار هنوز عاشقته
+:هوم خودت چی؟(با کمی بغض)
&:کل ماجرای خودمو عروسیمو براش تعریف کردم توقع داشتم الان بیاد بزنه زیر گوشم بگه چرا اینکارو کردی ولی وقتی ک گفتم بغلم کرد
+:وایییی خیلی خوشحالم که بابا شدی جیمین کار خوبی کردی ک منو فراموش کردی و ازدواج کردی
۱۷.۳k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.