ادامه ی ۲۳
ادامه ی ۲۳
گفتم انقرد تو یه نگاه منو خواستی که حاظری واسش اینطوری درد بکشی ؟
گفت هه من از این بد ترشم کشیدم .
متوجه زخم های روی شکمو کمرش شدم بند بند بود انگار شلاق زده بودنش گفتم واسه چی اینطوریه شکمت ؟
گفت اونا ؟ واسه اینکه ارباب قبلیم ازم خوشش اومده بود و میخواست زیر خوابیش باشم و منم قبول نکردم .
گفتم انقدر بی رحم بود ؟
گفت اره مث تو .
زخم رو بیشتر ادامه دادم دیگه دور نصف سینش رو بریده بودم!
گفت باشه باشه بسه کشیتیم اگه زخم هام رو درمان کنی منم همه چیزو بهت میگم!
منم یه دکتر که تواییه درمان زخم ها رو داش رو براش بردم تا زخمش رو خوب کنه .
گفتم انقرد تو یه نگاه منو خواستی که حاظری واسش اینطوری درد بکشی ؟
گفت هه من از این بد ترشم کشیدم .
متوجه زخم های روی شکمو کمرش شدم بند بند بود انگار شلاق زده بودنش گفتم واسه چی اینطوریه شکمت ؟
گفت اونا ؟ واسه اینکه ارباب قبلیم ازم خوشش اومده بود و میخواست زیر خوابیش باشم و منم قبول نکردم .
گفتم انقدر بی رحم بود ؟
گفت اره مث تو .
زخم رو بیشتر ادامه دادم دیگه دور نصف سینش رو بریده بودم!
گفت باشه باشه بسه کشیتیم اگه زخم هام رو درمان کنی منم همه چیزو بهت میگم!
منم یه دکتر که تواییه درمان زخم ها رو داش رو براش بردم تا زخمش رو خوب کنه .
۶.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.