زنبور دار
Part 15
سربازا که رفتن بر گشتم که یک هو یکی ازون عوضی یا صورت منو دیدو شناخت وقتی اومد به بقیه بگه که من اونجام
با یه حرکت از روی زمین بلندش کردم و پرتش کردم اون ور که سربازا ریختن سرم همه شون
خب آره دیگه دخل شونو آوردم به غیر از یکی شون
خوابوندم اش روی میزو منگنه رو برداشتم و روی دستا و پیشونیش و با منگنه تیغ هاش تزئین کردم
جیمین :ببین بهم بگو رئیست کیه آکی بگو دیگه لعنتی
افسر :نمی تونم
جیمین گوشی شو در آوردو و عکس ات و نشون اون سرباز دادو گفت .
جیمین :ببین این زن همه کس من بود ولی اون عوضی یا ازم گرفتنش .
افسر :اون اون موکلی الوکی هست اونه
جیمین :خب آفرین بای
بعد با گلوله توی مغزش اونو برای همیشه خاموش کرد که صدای ایمی کل سالن و گرفت
ایمی :جیمین پارو جیمین بیا بیرون زود
جیمین :ایمی فهمیدم کی ات و کشته
ایمی :میدونم کیه جیم ولی این راهش نیست .
جیمین :اینکه بشینم و بزارم اون عوضی یا حق ات و بخورن این راهشه وای نمی سم توی این دنیای پست فدرت
بعد از بین کلی دود محو شد
سربازا که رفتن بر گشتم که یک هو یکی ازون عوضی یا صورت منو دیدو شناخت وقتی اومد به بقیه بگه که من اونجام
با یه حرکت از روی زمین بلندش کردم و پرتش کردم اون ور که سربازا ریختن سرم همه شون
خب آره دیگه دخل شونو آوردم به غیر از یکی شون
خوابوندم اش روی میزو منگنه رو برداشتم و روی دستا و پیشونیش و با منگنه تیغ هاش تزئین کردم
جیمین :ببین بهم بگو رئیست کیه آکی بگو دیگه لعنتی
افسر :نمی تونم
جیمین گوشی شو در آوردو و عکس ات و نشون اون سرباز دادو گفت .
جیمین :ببین این زن همه کس من بود ولی اون عوضی یا ازم گرفتنش .
افسر :اون اون موکلی الوکی هست اونه
جیمین :خب آفرین بای
بعد با گلوله توی مغزش اونو برای همیشه خاموش کرد که صدای ایمی کل سالن و گرفت
ایمی :جیمین پارو جیمین بیا بیرون زود
جیمین :ایمی فهمیدم کی ات و کشته
ایمی :میدونم کیه جیم ولی این راهش نیست .
جیمین :اینکه بشینم و بزارم اون عوضی یا حق ات و بخورن این راهشه وای نمی سم توی این دنیای پست فدرت
بعد از بین کلی دود محو شد
۳.۲k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.