چند پارتی جونگکوک ³
+ چ..چی...چی داری میگی؟
_ گفتم نیازت دارم همین الان
+( یهو زدم زیر خنده)
+ چیزه ...ایشون یکم شوخ طبعه😅 از این شوخی زیاد میکنه
= ...ک اینطور...
_ نخیر من الان خیلی ام جدی ام نیازت دارم اونم همین الان
+ یه لحظه میشه با من بیای؟
_ کجا؟
+تو بیا
+( رو به مرده کردم)
+ ما الان برمیگردیم ( لبخند ضایع)
= باشه...
_( بلند شد دست منو گرفت رفتیم تو دستشویی زنونه و درو قفل کرد)
+( درو قفل کردم برگشتم سمتش)
+ جونگکوک تو به چ حقی داری میگی نیازت دارممم ( عصبانی)
_ زنمی این حقو دارم( خیلی ریلکس)
+ ای خدااااا من منظورم اینه چرا جلوی اون مرد داری میگی؟
_ خب چیه مگه ؟! ( ریلکس و دستاشو گذشته تو جیب شلوارش)
+ وای خدا نگاش کننن! با خونسردی میپرسه چیه مگههه؟
+ این قرار برای من مهمه مگه نمیبینی چ آدمه جدی هستش اگه یه وقت بدش بیاد و کنسل کنه چی؟
_ خب به یه ورم!
+ جونگکوکککک
_ ای بابا خب بزار کنسل کنه خودم برات بهترین شرکت تبلیغاتیو پیدا میکنم
+ وای خدا کم مونده دیوونه بشم!
_ همینجا به ف*کت بدم؟
+ نخیرررر جونگکوک خیلی پررویی! من دارم از کار حرف میزنم تو به فکر به ف*ک دادن منی!
_ به زنم رفتم! بعدشم این به ف*ک دادن توام کار محسوب میشه دیگه باید کارمو به نحوه احسنت انجام بدم
+ لازم نکردههههه به کارت به نحوه احسنت برسی!
_ جوابتو نشنیدم
+ کدوم جواب?!
_ ببین حق انتخاب برات میزارم
+ چ حق انتخابی؟ منظورت چیه؟
_ یا همین الان همینجا به ف*کت بدم یا تو ماشین یا تو خونمون؟
+.......
_ انتخاب کن وگرنه خودم انتخاب میکنم
+ ن ن ن!! خودم...خودم انتخاب میکنم
_ پس بگو
+ بزار یکم فکر کنم( خواهرم فک کردن نداره که😂)
_ باشه تا وقتی که فکر کنی تو دستشویی منتظر میمونیم
+ ن نمیشه بیا بریم پیش اون بنده خدا
_ باشه اوکی! بریم
_( دستمو گرفت درو باز کردو رفتیم پیش مرده نشستیم سر میز)
+ واقعا ببخشید ...
= اشکالی نداره...خب قرار دادو خوندین؟!
+ بله اون موقع کامل خوندم
= خب نظرتون؟
+ نظرم ک مثبته
= پس ینی باید تبریک بگم؟! ( لبخند)
+ بله( لبخند)
+( با هم دیگه دست دادیم...و من خودکارمو از تو کیفم درآوردم و برگه رو امضا کردم برگه آخرو میخواستم امضا کنم که یهو جونگکوک گفت)
_ خب فکراتو کردی؟ کجا قرار به ف*ک بری؟
+( اینو که گفت دیدم مرده زیر زیرکی داشت میخندید برگه رو گرفتم جلوم زیر لب گفتم)
+ خدا لعنتت کنه جونگکوک با این اخلاق گوهتتتت!!!
+( یهو برگه رو از جلو صورتم کشید کنار...)
_ عشقم؟! چیشد؟!
+ ای مرگو عشقمممم! ای دردو عشقمممم! زهرمار شددددد!!
_ چی؟
+ هیچی هیچی! ( چشم غره)
+( برگه آخرو امضا کردمو دادم به مرده...روم نمیشد ک نگاش کنم، بلند شد خدافظی کردیم ولی من نمیتونستم نگاش کنم از خجالت، مرده رفت منم سریع لیوان ابی که رو میز بودو برداشتم ریختم رو صورت جونگکوک همونجور که نشسته بود خیره شد بهم و یل نیش خند زد)
_الان دقیقا چیکار کردی؟
+ اب ریختم روت چون واقعا رو مخ بودی!
_ میدونی که با اینکارت چیشد؟!
+ عاممم..وایسا ببینم...اها فهمیدم چیشد
_ خب چیشد؟!
+ شدی یه خرگوش خیس ( لبخند)
_ هه...نخیر! با اینکارت باعث شدی ک امشب شبه سختی برات باشه!!( نیشخند)
_ گفتم نیازت دارم همین الان
+( یهو زدم زیر خنده)
+ چیزه ...ایشون یکم شوخ طبعه😅 از این شوخی زیاد میکنه
= ...ک اینطور...
_ نخیر من الان خیلی ام جدی ام نیازت دارم اونم همین الان
+ یه لحظه میشه با من بیای؟
_ کجا؟
+تو بیا
+( رو به مرده کردم)
+ ما الان برمیگردیم ( لبخند ضایع)
= باشه...
_( بلند شد دست منو گرفت رفتیم تو دستشویی زنونه و درو قفل کرد)
+( درو قفل کردم برگشتم سمتش)
+ جونگکوک تو به چ حقی داری میگی نیازت دارممم ( عصبانی)
_ زنمی این حقو دارم( خیلی ریلکس)
+ ای خدااااا من منظورم اینه چرا جلوی اون مرد داری میگی؟
_ خب چیه مگه ؟! ( ریلکس و دستاشو گذشته تو جیب شلوارش)
+ وای خدا نگاش کننن! با خونسردی میپرسه چیه مگههه؟
+ این قرار برای من مهمه مگه نمیبینی چ آدمه جدی هستش اگه یه وقت بدش بیاد و کنسل کنه چی؟
_ خب به یه ورم!
+ جونگکوکککک
_ ای بابا خب بزار کنسل کنه خودم برات بهترین شرکت تبلیغاتیو پیدا میکنم
+ وای خدا کم مونده دیوونه بشم!
_ همینجا به ف*کت بدم؟
+ نخیرررر جونگکوک خیلی پررویی! من دارم از کار حرف میزنم تو به فکر به ف*ک دادن منی!
_ به زنم رفتم! بعدشم این به ف*ک دادن توام کار محسوب میشه دیگه باید کارمو به نحوه احسنت انجام بدم
+ لازم نکردههههه به کارت به نحوه احسنت برسی!
_ جوابتو نشنیدم
+ کدوم جواب?!
_ ببین حق انتخاب برات میزارم
+ چ حق انتخابی؟ منظورت چیه؟
_ یا همین الان همینجا به ف*کت بدم یا تو ماشین یا تو خونمون؟
+.......
_ انتخاب کن وگرنه خودم انتخاب میکنم
+ ن ن ن!! خودم...خودم انتخاب میکنم
_ پس بگو
+ بزار یکم فکر کنم( خواهرم فک کردن نداره که😂)
_ باشه تا وقتی که فکر کنی تو دستشویی منتظر میمونیم
+ ن نمیشه بیا بریم پیش اون بنده خدا
_ باشه اوکی! بریم
_( دستمو گرفت درو باز کردو رفتیم پیش مرده نشستیم سر میز)
+ واقعا ببخشید ...
= اشکالی نداره...خب قرار دادو خوندین؟!
+ بله اون موقع کامل خوندم
= خب نظرتون؟
+ نظرم ک مثبته
= پس ینی باید تبریک بگم؟! ( لبخند)
+ بله( لبخند)
+( با هم دیگه دست دادیم...و من خودکارمو از تو کیفم درآوردم و برگه رو امضا کردم برگه آخرو میخواستم امضا کنم که یهو جونگکوک گفت)
_ خب فکراتو کردی؟ کجا قرار به ف*ک بری؟
+( اینو که گفت دیدم مرده زیر زیرکی داشت میخندید برگه رو گرفتم جلوم زیر لب گفتم)
+ خدا لعنتت کنه جونگکوک با این اخلاق گوهتتتت!!!
+( یهو برگه رو از جلو صورتم کشید کنار...)
_ عشقم؟! چیشد؟!
+ ای مرگو عشقمممم! ای دردو عشقمممم! زهرمار شددددد!!
_ چی؟
+ هیچی هیچی! ( چشم غره)
+( برگه آخرو امضا کردمو دادم به مرده...روم نمیشد ک نگاش کنم، بلند شد خدافظی کردیم ولی من نمیتونستم نگاش کنم از خجالت، مرده رفت منم سریع لیوان ابی که رو میز بودو برداشتم ریختم رو صورت جونگکوک همونجور که نشسته بود خیره شد بهم و یل نیش خند زد)
_الان دقیقا چیکار کردی؟
+ اب ریختم روت چون واقعا رو مخ بودی!
_ میدونی که با اینکارت چیشد؟!
+ عاممم..وایسا ببینم...اها فهمیدم چیشد
_ خب چیشد؟!
+ شدی یه خرگوش خیس ( لبخند)
_ هه...نخیر! با اینکارت باعث شدی ک امشب شبه سختی برات باشه!!( نیشخند)
۲۱.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.