رمان مافیای من فصل ۱ عشق یا نفرت قسمت ۴
_____________
یدفعه میاد و دست ا/ت رو محکم میگیره و باخودش میبرتش
ا/ت: ا..ارباب خواهش... میکنم من ....کاری نکردم
کوک: خفه شو
کوک اونو برد به زیرزمین یا بهتر بگم اتاق شکنجه!
انداختش زمین که باعث پاره شدن کنار لبش شد کوک یه شلاق برداشت و شروع به زدنش کرد
ا/ت: هق ارباب هق خواهش میکنم هق
بلاخره بعد چند ضربه تمومش کرد بدن ا/ت کامل کبود بود
کوک: برو بالا تا ساعت ۷ حق پایین اومدن رو نداری فقط بزار این مهمونی تموم شه میدونم باهات باید چیکار کنم
ا/ت: هق چ هق چشم هق
ا/ت رفت تو اتاقش و درش رو باز کرد مستقیم وارد حموم شد لباسش رو در آورد و آب سرد رو باز کرد و بعد چندمین از حموم بیرون اومد اما بدنش هنوز خیلی درد میکرد
که در زده شد فکر میکرد جونگ کوکه و با ترس و لرزش گفت ب...بله؟
که در باز شدو اجوما اومد داخل
اجوما: دخترم حالت خوبه؟
ا/ت: اجوما من...من
اجوما: میدونم تو کاری نکردی حالا لباست رو در بیار ببینم وضعت چطوره
ا/ت لباسش رو درآورد و اجوما به کبودی هاش پماد زد و رفت
ا/ت به ساعت نگاه کرد ساعت ۶ بود رفت حموم بوی پماد میداد بعد ۱۰ مین اومد بیرون و لباسش رو عوض کرد و موهاشو دم اسبی بست و منتظر نشست که در باز شد کوک بود
کوک اینقدر زیبا شده بود که ا/ت زبونش بند اومده بود کوک هم همین طور ولی
کوک: بریم؟
ا/ت: ها اها بله
دیگه رفتن پایین و به همه سلام کردن
کوک: به ببین کی اینجاست داداشای گلم(اعضا)
تهیونگ: جونگ کوکیییییی *میپره بغلش*
جیهوپ: به بلاخره به دیدن ما هم اومدی
جین: وایسا وایسا این خانم کی میباشن؟
کوک: دوستان ایشون دوست دخترم هستش ا/ت
همه: خوشبختم
ا/ت: همچنین*لبخند*
دیگه نشستن و همدیگر رو معرفی کردن که ا/ت بلند شد بره
کوک: کجا*سرد و جدی*
ا/ت: باید برم دستشویی
کوک: باشه زود بیا*سرد*
ا/ت رفت بالا که......
شرط : ۱۵ لایک
۲۰ کامنت
اسلاید ۲ لباس ا/ت
اسلاید ۳ لباس کوک
به خدا فیکه
یدفعه میاد و دست ا/ت رو محکم میگیره و باخودش میبرتش
ا/ت: ا..ارباب خواهش... میکنم من ....کاری نکردم
کوک: خفه شو
کوک اونو برد به زیرزمین یا بهتر بگم اتاق شکنجه!
انداختش زمین که باعث پاره شدن کنار لبش شد کوک یه شلاق برداشت و شروع به زدنش کرد
ا/ت: هق ارباب هق خواهش میکنم هق
بلاخره بعد چند ضربه تمومش کرد بدن ا/ت کامل کبود بود
کوک: برو بالا تا ساعت ۷ حق پایین اومدن رو نداری فقط بزار این مهمونی تموم شه میدونم باهات باید چیکار کنم
ا/ت: هق چ هق چشم هق
ا/ت رفت تو اتاقش و درش رو باز کرد مستقیم وارد حموم شد لباسش رو در آورد و آب سرد رو باز کرد و بعد چندمین از حموم بیرون اومد اما بدنش هنوز خیلی درد میکرد
که در زده شد فکر میکرد جونگ کوکه و با ترس و لرزش گفت ب...بله؟
که در باز شدو اجوما اومد داخل
اجوما: دخترم حالت خوبه؟
ا/ت: اجوما من...من
اجوما: میدونم تو کاری نکردی حالا لباست رو در بیار ببینم وضعت چطوره
ا/ت لباسش رو درآورد و اجوما به کبودی هاش پماد زد و رفت
ا/ت به ساعت نگاه کرد ساعت ۶ بود رفت حموم بوی پماد میداد بعد ۱۰ مین اومد بیرون و لباسش رو عوض کرد و موهاشو دم اسبی بست و منتظر نشست که در باز شد کوک بود
کوک اینقدر زیبا شده بود که ا/ت زبونش بند اومده بود کوک هم همین طور ولی
کوک: بریم؟
ا/ت: ها اها بله
دیگه رفتن پایین و به همه سلام کردن
کوک: به ببین کی اینجاست داداشای گلم(اعضا)
تهیونگ: جونگ کوکیییییی *میپره بغلش*
جیهوپ: به بلاخره به دیدن ما هم اومدی
جین: وایسا وایسا این خانم کی میباشن؟
کوک: دوستان ایشون دوست دخترم هستش ا/ت
همه: خوشبختم
ا/ت: همچنین*لبخند*
دیگه نشستن و همدیگر رو معرفی کردن که ا/ت بلند شد بره
کوک: کجا*سرد و جدی*
ا/ت: باید برم دستشویی
کوک: باشه زود بیا*سرد*
ا/ت رفت بالا که......
شرط : ۱۵ لایک
۲۰ کامنت
اسلاید ۲ لباس ا/ت
اسلاید ۳ لباس کوک
به خدا فیکه
۲۵.۹k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.