از دشمن تا معشوق پارت8

متیو=دو راه است یا از پدرم دستور گرفته یا میخواد کاری با ا/ت انجام بده....

هری=فعلا بیاید بریم به تالار اسرار

(متیو .دراکو.هری .رون.جورج.فرد به تالار اسرار رفتند)

(پس از کلی تلاش بلاخره در باز میشه.به تالار اصلی میرسن و ا/ت را روی زمین میبینند)

دراکو=ا/ت.....ا/ت

(دراکو ا/ت اون تکون میده و صداش میزنه)
ا/ت =...د...دراکو...م.......متیو...ا...ا..هری..شما...شما ا....امدید...

هری =شش عروسک کوچولو همه چیز خوبه ما اینجایم

(گیلبرت وارد میشه)

گیلبرت=منتظرتون بودن

متیو=خفه شو ....میخوای چیکار کنی؟......میدونستی اگه یه مو از سرش شده باشه ..چیکاره میکنم

گیلبرت=آروم باش متیو
من فقط دنبال انتقام هستم

دراکو=انتقام؟؟

متیو=ویزلی ها لطفا ا/ت رو ببرید پیش خانوم پامفر

(قبل از اینکه ا/ت رو بتواند بلند کنن گیلبرت ا/ت رو روی هوا شناور میکنه و به طرف خودش میکشه)

گیلبرت=نه ..نه ...نه پرنسس کوچولو جای نمیره...نه تا زمانی که من نگفتم

متیو=ا/ت رو ولکن(با داد)

گیلبرت=جدا؟؟ فکر کردی وقتی پدرت داشت مادر و پدرم رو میکشد که این رو بهش نگفتم؟

#میدونم خیلی بد شده👍#