مافیا جذااااب مغرور p:36
و باهم یه میان وعده خوردن و رفتن روی مبل نشستن نگاه تلویزیون کردن که همونجوری خوابشون برد نزدیکای ساعت ۷ بود که
کوک ویو : از خواب پاشدم ا.ت تو بغلم بود اونم خواب رفته بود تلویزیون خاموش کردم ا.ت هم بیدار شد
از بیرون غذا سفارش دادیم و خوردیم و بعد خوابیدیم
صبح با زنگ گوشی ا.ت بیدار شدیم نگاه ساعت کردم ساعت ۹ بود اتم بیدار شد و گوشیشو جواب داد رزی بود
( تو مکالمه علامت ۱.ت = . )
. : الو ؟
؟:.....
.: واقعا؟
؟:....
.: باش
؟:....
.: الان میام چرا این منو خبر نکرد ؟
؟:....
.: باش خیلی تعجب کردم
؟:....
.: اومدم بای
کوک : چاگیا (عزیزم ) چیشده ؟
ات : مامان و بابام اومدن یعنی تو راهن
کوک : خب
ات : خب کوفت الان چه گوهی بخورم ها مک چیزی درباره تو بهشون وایی بیا بریم خونه من
کوک : حالا یچیزی بخور بعد
ات : اگه میخوای منو باز ببینی بعد بعد نکن بیا بریم
کوک :باشه
و حرکت کردن به سمت خونه و کوک از ات خداحافظی کرد و
ات ویو : بعد از خداحافظی کوک رفتم یه دوش پنج مینی گرفتم و حاضر شدم و رفتن فرودگاه واسه خوشامد گویی
شرطا : ۱۳۰ تایی شیم
۲۲ لایک
۲۲ کامنت
کوک ویو : از خواب پاشدم ا.ت تو بغلم بود اونم خواب رفته بود تلویزیون خاموش کردم ا.ت هم بیدار شد
از بیرون غذا سفارش دادیم و خوردیم و بعد خوابیدیم
صبح با زنگ گوشی ا.ت بیدار شدیم نگاه ساعت کردم ساعت ۹ بود اتم بیدار شد و گوشیشو جواب داد رزی بود
( تو مکالمه علامت ۱.ت = . )
. : الو ؟
؟:.....
.: واقعا؟
؟:....
.: باش
؟:....
.: الان میام چرا این منو خبر نکرد ؟
؟:....
.: باش خیلی تعجب کردم
؟:....
.: اومدم بای
کوک : چاگیا (عزیزم ) چیشده ؟
ات : مامان و بابام اومدن یعنی تو راهن
کوک : خب
ات : خب کوفت الان چه گوهی بخورم ها مک چیزی درباره تو بهشون وایی بیا بریم خونه من
کوک : حالا یچیزی بخور بعد
ات : اگه میخوای منو باز ببینی بعد بعد نکن بیا بریم
کوک :باشه
و حرکت کردن به سمت خونه و کوک از ات خداحافظی کرد و
ات ویو : بعد از خداحافظی کوک رفتم یه دوش پنج مینی گرفتم و حاضر شدم و رفتن فرودگاه واسه خوشامد گویی
شرطا : ۱۳۰ تایی شیم
۲۲ لایک
۲۲ کامنت
۱۲.۶k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.