فوق العاده👑 پارت پنجم
از دید ات
حالا چیکار کنم ینی بابام چیکار کرده که اینا مجبور شدن منو بیارن اینجا چطوری فرار کنم باید با بابا حرف بزنم ولی چطوری الانم خیلی سخت میتونم نفس بکشم قرصم ام نیس خیلی میترسم اگه بلایی سرم بیارن چی چرا زوتر نفهمیدم و به بابا نگفتم اون حتما یه کاری میکرد( گریه) خیلی میترسم
از دید کوک
از اتاق رفتم بیرون
_نه تو نمیتونی
اون دختر دشمن توعه نمیتونی ازش خوشت بیاد فهمیدی نمیتونی اگ ازش خوشت بیاد همه چی تمومه تو نمیتون ی این کارو کنی به خودت بیا بعد از عملیات اون قراره بمیره
گوشیم زنگ خورد بابام بود
-الو
+من رسیدم دختره رو اماده کن
_باشه الان
......
رفتم اتاقش خیلی ترسیده بود از چشماش اشک میومد سرمشو در اوردم
_ بلندشو
* میخای منو کجا ببری( بغض)
_ کفتم به سوالات جواب نمیدم پس چیزی نپرس
* من نمیام ( بغض)
اسلحمو در اوردم گزاشتم روی سرش
_ حالا بلندشو
باید چیکار میکردم به زور خودمو بلند کردم ولی بدنم هیچ انرژی نداشت به محض این که وایسادم پاهام طاقت نیاوردن و افتادم رو زمین
کوک:
افتاد رو زمین اسلحمو جم کردم وبغلش کردم بردمش تو اون اتاق روی صندلی نشوندمش و دستاشو بستم
* چرا این کارو میکنی
_ از اول هم قرار بود اینجوری باشه ولی من اینکارو نکردم
* چرا
_ گفتم که به سوالات جواب نمیدم
* ازت متنفرم
_ هه ( خنده کج)
از دید ات
در باز شد ....یه مرد قد بلند که خیلی هم شبیه اون جونگ کوک بود اومد تو به نظر میومد رئیسشون باشه سه نفر هم باهاش بودن اون سه نفر ( جین جیمین جیهوپ)
داجونگ+
+ چقد شبیه سولاره( سولار مامان ات بوده)
* اسم مامان منو به زبونت نیار (اروم و بی جون)
+ ولی مثل بابات خیلی گستاخی
گوشیش زنگ خرد
+ ایناهاش باباته حتما خیل نگرانته بیچاره بابات
تهیونگ
؛ داجووووووونگ دخترم کجاست( داد)
+( خنده) نگران نباش حالش خوبه البته اگه کارتو خوب انجام بدی
؛ چی میخای
+ اسناد و مدارک عملیات ۴۶۷ رو برام بیار
؛ امکان نداره اونارو بت بدم میخای خوتی از قضیه بکشی بیرون نمیزارم منو لو بدی
+ یعنی دخترت ارزششو نداره ؟ این همون کاریه که تو میخاستی انجام بدی نمیزارم دوبار نابودم کنی
؛اون کار من نبود بورام خودش خودشو کشت ( اروم)
+ تهیونگ اسمشو به زبون نیار(داد)
پس فردا توی بندر اینچئون منتظرم
؛ باشه ( نامید) فقط دخترمو بهم پسبده
داجونگ بزار با دخترم حرف بزنم
+ نمیشه تهیونگ تو باید تک تک اون لحظات رو به یاد بیاری
؛ باشه ولی اینو بدون اگه بلایی سر دخترم بیاد هیچ کاری پیش نمیره
+ من هیچ تضمینی نمیکنم باید کارتو خوب انجام بدی شاید دخترت تا اون موقع دووم نیاورد برای سولار نتونستی کاری انحام بدی ولی حداقل برای دخترت بابای خوبی باش
پاره گشتم اینو نوشتم لطفا در حق من ناحقی نکنید🤣🥱
حالا چیکار کنم ینی بابام چیکار کرده که اینا مجبور شدن منو بیارن اینجا چطوری فرار کنم باید با بابا حرف بزنم ولی چطوری الانم خیلی سخت میتونم نفس بکشم قرصم ام نیس خیلی میترسم اگه بلایی سرم بیارن چی چرا زوتر نفهمیدم و به بابا نگفتم اون حتما یه کاری میکرد( گریه) خیلی میترسم
از دید کوک
از اتاق رفتم بیرون
_نه تو نمیتونی
اون دختر دشمن توعه نمیتونی ازش خوشت بیاد فهمیدی نمیتونی اگ ازش خوشت بیاد همه چی تمومه تو نمیتون ی این کارو کنی به خودت بیا بعد از عملیات اون قراره بمیره
گوشیم زنگ خورد بابام بود
-الو
+من رسیدم دختره رو اماده کن
_باشه الان
......
رفتم اتاقش خیلی ترسیده بود از چشماش اشک میومد سرمشو در اوردم
_ بلندشو
* میخای منو کجا ببری( بغض)
_ کفتم به سوالات جواب نمیدم پس چیزی نپرس
* من نمیام ( بغض)
اسلحمو در اوردم گزاشتم روی سرش
_ حالا بلندشو
باید چیکار میکردم به زور خودمو بلند کردم ولی بدنم هیچ انرژی نداشت به محض این که وایسادم پاهام طاقت نیاوردن و افتادم رو زمین
کوک:
افتاد رو زمین اسلحمو جم کردم وبغلش کردم بردمش تو اون اتاق روی صندلی نشوندمش و دستاشو بستم
* چرا این کارو میکنی
_ از اول هم قرار بود اینجوری باشه ولی من اینکارو نکردم
* چرا
_ گفتم که به سوالات جواب نمیدم
* ازت متنفرم
_ هه ( خنده کج)
از دید ات
در باز شد ....یه مرد قد بلند که خیلی هم شبیه اون جونگ کوک بود اومد تو به نظر میومد رئیسشون باشه سه نفر هم باهاش بودن اون سه نفر ( جین جیمین جیهوپ)
داجونگ+
+ چقد شبیه سولاره( سولار مامان ات بوده)
* اسم مامان منو به زبونت نیار (اروم و بی جون)
+ ولی مثل بابات خیلی گستاخی
گوشیش زنگ خرد
+ ایناهاش باباته حتما خیل نگرانته بیچاره بابات
تهیونگ
؛ داجووووووونگ دخترم کجاست( داد)
+( خنده) نگران نباش حالش خوبه البته اگه کارتو خوب انجام بدی
؛ چی میخای
+ اسناد و مدارک عملیات ۴۶۷ رو برام بیار
؛ امکان نداره اونارو بت بدم میخای خوتی از قضیه بکشی بیرون نمیزارم منو لو بدی
+ یعنی دخترت ارزششو نداره ؟ این همون کاریه که تو میخاستی انجام بدی نمیزارم دوبار نابودم کنی
؛اون کار من نبود بورام خودش خودشو کشت ( اروم)
+ تهیونگ اسمشو به زبون نیار(داد)
پس فردا توی بندر اینچئون منتظرم
؛ باشه ( نامید) فقط دخترمو بهم پسبده
داجونگ بزار با دخترم حرف بزنم
+ نمیشه تهیونگ تو باید تک تک اون لحظات رو به یاد بیاری
؛ باشه ولی اینو بدون اگه بلایی سر دخترم بیاد هیچ کاری پیش نمیره
+ من هیچ تضمینی نمیکنم باید کارتو خوب انجام بدی شاید دخترت تا اون موقع دووم نیاورد برای سولار نتونستی کاری انحام بدی ولی حداقل برای دخترت بابای خوبی باش
پاره گشتم اینو نوشتم لطفا در حق من ناحقی نکنید🤣🥱
۱۴.۵k
۱۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.