راز من پارت اول
سلام من ساتسوجین هستم یه ادم معمولی با یه زندگی معمولی فقط یه راز دارم که نمیتونم به کسی بگم
من یه خون اشام هستم ولی جلو بقیه یه ادم معمولیم..
خوب مقدمه من اینه که من یه پدر بدخلاق دارم از وقتی خواهرم مادرم از دست دادم باهام سرده چون فک میکنه من باعث مرگ خواهرم شدم.
خب سرتو درد نمیارم من عاشق رنگ قرمزم و از مدرسه خوشم میاد دوستای زیادی ندارم ولی امید وارم که تو باهام دوست بشی.
همتون راجب خون اشام ها میدونین حالا من خودم توضیح میدم.
من شبا میرم شکار صبحا تو خونم اما به لطف دوست پدرم که یه جادوگره برام یه گردنبند جادویی درست کرده میتونم تو افتاب راه برم اما نمیتونم زیاد تو افتاب وایستم چون جادو باطل میشه من نابود میشم..
خوب بریم سراغ رمان چون میدونم شما هم کنجکاوین...
من یه خون اشام هستم ولی جلو بقیه یه ادم معمولیم..
خوب مقدمه من اینه که من یه پدر بدخلاق دارم از وقتی خواهرم مادرم از دست دادم باهام سرده چون فک میکنه من باعث مرگ خواهرم شدم.
خب سرتو درد نمیارم من عاشق رنگ قرمزم و از مدرسه خوشم میاد دوستای زیادی ندارم ولی امید وارم که تو باهام دوست بشی.
همتون راجب خون اشام ها میدونین حالا من خودم توضیح میدم.
من شبا میرم شکار صبحا تو خونم اما به لطف دوست پدرم که یه جادوگره برام یه گردنبند جادویی درست کرده میتونم تو افتاب راه برم اما نمیتونم زیاد تو افتاب وایستم چون جادو باطل میشه من نابود میشم..
خوب بریم سراغ رمان چون میدونم شما هم کنجکاوین...
۲.۳k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.