Bitter or sweet ending Continuation of p.10
ا/ت : تا سه میشمارم سریع از جلو چشمام گمشو برو تو ماشین وگرنه تضمین نمیکنم که سالم بمونی....
جولی : ا/ت....
ا/ت : یک
جولی : آر...
ا/ت : دو...
جولی: چرا به خودت فشار میاری اصلا...
ا/ت : س..
جولی : بابا به خودت فشار نیار رفتم...
بعدشم مثل اسب رفت داخل ماشین....آروم نزدیک ماشین شدمو سوارش شدم وَ بدون هیچ حرفی حرکت کردیم....
*۱۵ دقیقه بعد*
وقتی در خونه رو باز کردم گفتم...
ا/ت : پرواز ساعت چنده....
جولی : .....( سکوت)
بهش نگاه کردم که دیدم مثل کسایی که انگار سکته کردن داره به ساعت میکنه.....بهش گفتم....
ا/ت : چرا این...ببینم بلیطارو برا ساعت چند گرفتییی....با حرفی که زد احساس کردم دود از کلم بلند شد....گفت...
جولی : ا/ت....
ا/ت : یک
جولی : آر...
ا/ت : دو...
جولی: چرا به خودت فشار میاری اصلا...
ا/ت : س..
جولی : بابا به خودت فشار نیار رفتم...
بعدشم مثل اسب رفت داخل ماشین....آروم نزدیک ماشین شدمو سوارش شدم وَ بدون هیچ حرفی حرکت کردیم....
*۱۵ دقیقه بعد*
وقتی در خونه رو باز کردم گفتم...
ا/ت : پرواز ساعت چنده....
جولی : .....( سکوت)
بهش نگاه کردم که دیدم مثل کسایی که انگار سکته کردن داره به ساعت میکنه.....بهش گفتم....
ا/ت : چرا این...ببینم بلیطارو برا ساعت چند گرفتییی....با حرفی که زد احساس کردم دود از کلم بلند شد....گفت...
۵۶.۳k
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.