مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟓𝟗
ویو ات صبح با سر درد افتزاه بدی از خواب بیدار شدم دیدم توی یه جای دیگه ام ولی آشنا می زد شتتت چرا اینجوری میشه این منو می دزده و اون یکی من می دزده اصلا خر تو خریه هااااااا اومدم از رو تخت بلند شم که در اتاق باز سریع حالت دفاعی گرفتم که .....
ویو کوک
صبح زود بیدار شدم رفتم تو آشپز خونه برای ات پنکیک و نوتلا با یه قهوه که صبحونه ی مورد علاقه ش بود رو درست کردم گذاشتم تو سینی رفتم طبقه بالا در اتاق ات باز کردم دیدم حالت دفاعی گرفته بهش خندم گرفت آخخخخخ خدا یه آدم چقدر می تونه کیوت باشه اصلا از همون اول هم که تو شرکت دیدمش به هش دل بستم از بس خوردنی بود بچم شبیه نی نی کوچولو هاس آخییییی بخورمش(ادمین:اصلا حسودی چیه!؟
ات: یاه یاه فقط قربون من میره
جونگکوک:عههههههه ات زشته نکن بچه حسودیش میشه
ادمین تو هم برو ادامه فیک رو بنویس.
ادمین:چشم)
ویو ات
وقتی در باز شد با صورت کیوت جونگکوک که داشت به زور خندش کنترل می کرد روبه رو شدم خخخخخخخ عیجان بچم برام صبحونه درست کرده بدو بدو رفتم سینی رو ازش گرفتم لبشو سطحی بوسیدم
_صبح بخیر خرگوشه
+صبح بخیر نی نی کوچولو
_(خنده)
+(خنده)
_میگم ولی برگام چقدر سریع پیدام کردی گفتم الان باید یه یه هفته هم گروگان بمونم
×(خنده)ما اینیم دیگه خیلی تابلو دزدیدنت برای همین ۱ ساعته پیدات کردیم ولی ببخشید که تولدت خراب شد
_خراب شد!؟ بهترین تولد عمرم بود خیلی خوش گذشت
+(لبخند)اوهوم ولی به سونجه قول دادم یه نی نی کوچولو بیاریم که دفعه بعد که اومد باهاش بازی کنه(چشمک)
_یااااااا منحرف خان وایسا ازدواج کنیم بعد حرف از بچه بزن
+خب بچه دوست دارم چیکار کنم
_(خنده)ولی من حوصله نگه داشتنش رو ندارم
+حوصله نگه داشتن بچه؟ یا ساختنش!؟(بم)
_یاااااا کوک خیلی بیشعوری
+یاه یاه
بعد با کوک صبحونه خوردیم که کوک گفت بریم استخر منم باهاش موافقت کردم رفتم استخر عمارت اوووووو چه قدر خفه(عکسش استخر عمارت کوک رو براتون تو هدایت ها می زارم برید بیبنین) یکی از مایو هارو انتخاب کردم پوشیدم بعد پریدم تو استخر
+اووووو چه خفن پریدی(داد)
_مرسیییییییی(داد بیشتر)
+خب پس منم الان به عنوان یه کوسه می یام می خورمت(پرید تو آب)
_نهههههههه(فرار کردن)
+فرار نکن جوجه الان میام می خورمت(خنده)
_نههههههههههههههههههههههههههههههه(زیر آبی رفتن)
+آها گرفتمت
_اهههههه باختم قبول نیست
+حالا باید به عنوان برنده بهم جایزه بدی
_چه جایزه ای!؟
+(ات چسبوند به لبه ی استخر) (و اشاره کرد به لبش)
_(خنده) خیله خوب
بعد کوک آروم لبشو گذاشت رو لبم و شروع کرد به بوسیدنم منم دستمو حلقه کردم دور گردنش همکاری کردم همین جوری ۳۰ مین تو آب همو بوسیدیم که با صدای خدمتکار کوک از هم جا شدیم
خدمتکار:ببخشید مزاحم شدم بانوی من گوشیتون زنگ می خوره
_خیله خوب بیار ببینم کیه
خدمتکار :بفرمایید
گوشیمو گرفتم جواب دادم
ویو مکالمه شون
_الو بله آپا
€الو سلام ات چطوری !؟
_خوبم مرسی
€میگم هرجا که هستی اول برو به شرکتت یه سر بزن بعد برو یه لباس بخر خانواده کوک می خوان بیان خاستگاری
_اووووو که اینطور خیله خب کار نداری آپا!؟
€نع فعلا
_فعلا
پایان ویو مکالمه شون
به کوک قضیه رو توضیح دادم اونم باشه ای گفت رفتم یه دوش ۳۰مینی گرفتم و موهامو خشک کردم شونه زدم یه آرایش کم رنگ کردمو یه لباس مناسب انتخاب کردم پوشیدم
با کوک خدافظی کردم رفتم تو ماشین راه افتادم به سمت شرکت بعد ۵۰ مین رسیدم شرکت رفتم کارهارو کردم بعد رفتم مرکز خرید لباس مورد نظرمو خرید و رفتم عمارت آپا که......
بچه ها لطفا حمایت کنید روح نباشید من برای نوشتن هر پارت زحمت می کشم پس ممنون میشم شما هم حمایت کنید حداقل لایک هر پارتی که میزارم رو به ۲۰ برسونید.🦋🌚
اسلاید ۲ مایو ات
و یه نکته عکس عمارت کوک و استخرش رو براتون استوری میکنم و میزارم تو هایلایت های فیک البته اگه امروز نشد تا پس فردا می زارم.
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟓𝟗
ویو ات صبح با سر درد افتزاه بدی از خواب بیدار شدم دیدم توی یه جای دیگه ام ولی آشنا می زد شتتت چرا اینجوری میشه این منو می دزده و اون یکی من می دزده اصلا خر تو خریه هااااااا اومدم از رو تخت بلند شم که در اتاق باز سریع حالت دفاعی گرفتم که .....
ویو کوک
صبح زود بیدار شدم رفتم تو آشپز خونه برای ات پنکیک و نوتلا با یه قهوه که صبحونه ی مورد علاقه ش بود رو درست کردم گذاشتم تو سینی رفتم طبقه بالا در اتاق ات باز کردم دیدم حالت دفاعی گرفته بهش خندم گرفت آخخخخخ خدا یه آدم چقدر می تونه کیوت باشه اصلا از همون اول هم که تو شرکت دیدمش به هش دل بستم از بس خوردنی بود بچم شبیه نی نی کوچولو هاس آخییییی بخورمش(ادمین:اصلا حسودی چیه!؟
ات: یاه یاه فقط قربون من میره
جونگکوک:عههههههه ات زشته نکن بچه حسودیش میشه
ادمین تو هم برو ادامه فیک رو بنویس.
ادمین:چشم)
ویو ات
وقتی در باز شد با صورت کیوت جونگکوک که داشت به زور خندش کنترل می کرد روبه رو شدم خخخخخخخ عیجان بچم برام صبحونه درست کرده بدو بدو رفتم سینی رو ازش گرفتم لبشو سطحی بوسیدم
_صبح بخیر خرگوشه
+صبح بخیر نی نی کوچولو
_(خنده)
+(خنده)
_میگم ولی برگام چقدر سریع پیدام کردی گفتم الان باید یه یه هفته هم گروگان بمونم
×(خنده)ما اینیم دیگه خیلی تابلو دزدیدنت برای همین ۱ ساعته پیدات کردیم ولی ببخشید که تولدت خراب شد
_خراب شد!؟ بهترین تولد عمرم بود خیلی خوش گذشت
+(لبخند)اوهوم ولی به سونجه قول دادم یه نی نی کوچولو بیاریم که دفعه بعد که اومد باهاش بازی کنه(چشمک)
_یااااااا منحرف خان وایسا ازدواج کنیم بعد حرف از بچه بزن
+خب بچه دوست دارم چیکار کنم
_(خنده)ولی من حوصله نگه داشتنش رو ندارم
+حوصله نگه داشتن بچه؟ یا ساختنش!؟(بم)
_یاااااا کوک خیلی بیشعوری
+یاه یاه
بعد با کوک صبحونه خوردیم که کوک گفت بریم استخر منم باهاش موافقت کردم رفتم استخر عمارت اوووووو چه قدر خفه(عکسش استخر عمارت کوک رو براتون تو هدایت ها می زارم برید بیبنین) یکی از مایو هارو انتخاب کردم پوشیدم بعد پریدم تو استخر
+اووووو چه خفن پریدی(داد)
_مرسیییییییی(داد بیشتر)
+خب پس منم الان به عنوان یه کوسه می یام می خورمت(پرید تو آب)
_نهههههههه(فرار کردن)
+فرار نکن جوجه الان میام می خورمت(خنده)
_نههههههههههههههههههههههههههههههه(زیر آبی رفتن)
+آها گرفتمت
_اهههههه باختم قبول نیست
+حالا باید به عنوان برنده بهم جایزه بدی
_چه جایزه ای!؟
+(ات چسبوند به لبه ی استخر) (و اشاره کرد به لبش)
_(خنده) خیله خوب
بعد کوک آروم لبشو گذاشت رو لبم و شروع کرد به بوسیدنم منم دستمو حلقه کردم دور گردنش همکاری کردم همین جوری ۳۰ مین تو آب همو بوسیدیم که با صدای خدمتکار کوک از هم جا شدیم
خدمتکار:ببخشید مزاحم شدم بانوی من گوشیتون زنگ می خوره
_خیله خوب بیار ببینم کیه
خدمتکار :بفرمایید
گوشیمو گرفتم جواب دادم
ویو مکالمه شون
_الو بله آپا
€الو سلام ات چطوری !؟
_خوبم مرسی
€میگم هرجا که هستی اول برو به شرکتت یه سر بزن بعد برو یه لباس بخر خانواده کوک می خوان بیان خاستگاری
_اووووو که اینطور خیله خب کار نداری آپا!؟
€نع فعلا
_فعلا
پایان ویو مکالمه شون
به کوک قضیه رو توضیح دادم اونم باشه ای گفت رفتم یه دوش ۳۰مینی گرفتم و موهامو خشک کردم شونه زدم یه آرایش کم رنگ کردمو یه لباس مناسب انتخاب کردم پوشیدم
با کوک خدافظی کردم رفتم تو ماشین راه افتادم به سمت شرکت بعد ۵۰ مین رسیدم شرکت رفتم کارهارو کردم بعد رفتم مرکز خرید لباس مورد نظرمو خرید و رفتم عمارت آپا که......
بچه ها لطفا حمایت کنید روح نباشید من برای نوشتن هر پارت زحمت می کشم پس ممنون میشم شما هم حمایت کنید حداقل لایک هر پارتی که میزارم رو به ۲۰ برسونید.🦋🌚
اسلاید ۲ مایو ات
و یه نکته عکس عمارت کوک و استخرش رو براتون استوری میکنم و میزارم تو هایلایت های فیک البته اگه امروز نشد تا پس فردا می زارم.
۶.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.