رمان
عشق زیبا 💜💜
پارت 7
دیانا*تا صبح خوابم نبرد به ابروی رفته شده فکر می کردم وای خاک تو سرم ارسلان بیدار کردم تا چشام گرم شد آلارم گوشی زنگ خورد پاشدم رفتم دستشویی صورت شستم رفتم نیکا را بیدار کردم نیکا نیکا
نیکا*ها چیه
دیانا*اسکل بیدار شو
نیکا* باشه پاشدم
دیانا*اومدم بیرون ارسلان را دیدم گفتم سلام اقا ارسلان خوبید ؟
ارسلان*بله دارم میرم مسکن بخورم
دیانا *چرا
ارسلان*مسکن برای چیه؟
دیانا*برای سردرد
ارسلان*افرین
دیانا*چرا سر تون درد میکه بخاطر اینکه بیدار شدین
ارسلان*نه بابا اصلا به تو چه 😆😆😆
دیانا*اره به من چه
ارسلان*شوخی بود
دیانا*الکی نگید خواهشن
ارسلان *مچ دست دیانا را گرفتم گفتم گوش کن
دیانا*ببخشید بی احترامی کردم
ارسلان*کشیدمش جلو گفتم من بی احترامی کردم نه تو عزیزم
دیانا من برم کار دارم
ارسلان*بیا کارت دارم...........
ادامه دارد 💜
لایک کنید 💜💜
پارت 7
دیانا*تا صبح خوابم نبرد به ابروی رفته شده فکر می کردم وای خاک تو سرم ارسلان بیدار کردم تا چشام گرم شد آلارم گوشی زنگ خورد پاشدم رفتم دستشویی صورت شستم رفتم نیکا را بیدار کردم نیکا نیکا
نیکا*ها چیه
دیانا*اسکل بیدار شو
نیکا* باشه پاشدم
دیانا*اومدم بیرون ارسلان را دیدم گفتم سلام اقا ارسلان خوبید ؟
ارسلان*بله دارم میرم مسکن بخورم
دیانا *چرا
ارسلان*مسکن برای چیه؟
دیانا*برای سردرد
ارسلان*افرین
دیانا*چرا سر تون درد میکه بخاطر اینکه بیدار شدین
ارسلان*نه بابا اصلا به تو چه 😆😆😆
دیانا*اره به من چه
ارسلان*شوخی بود
دیانا*الکی نگید خواهشن
ارسلان *مچ دست دیانا را گرفتم گفتم گوش کن
دیانا*ببخشید بی احترامی کردم
ارسلان*کشیدمش جلو گفتم من بی احترامی کردم نه تو عزیزم
دیانا من برم کار دارم
ارسلان*بیا کارت دارم...........
ادامه دارد 💜
لایک کنید 💜💜
۴.۰k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.