فیک جدایی
پارت۱۱🍷
جونگین:ولی فک کنم فلیکس خابیده
یه نگاهی ب فلیکس کردم و موهاشو کنار زدم
هیونجین:اره..خابیده
لینو:مشکلی نیست..هیونجین میارتش
و بعد بلند شدن و منم فلیکسو براید استایل گرفتم و رفتیم هتل..وقتی رسیدیم فلیکسو گذاشتم رو تخت..بدنش خیس بود..اگه اینجوری میموند قطعن تا صبح مریض میشد..لباساشو دربیارم؟..نه نمیتونم..ممکنه صب بیدار بشه فک کنه من کاری کردم
هیونجین:فلیکس..لیکسی..بیدارشو لباستو عوض کن
چشماشو باز کرد و نگامکرد
فلیکس:خستم...فردا عوض میکنم
هیونجین:مریض میشی..پاشو
بی حال بلند شد..رفتم یه تیشرت و شلوارک براش اوردم و یه حوله هم اوردم ک موهاشو خشک کنم..لباسشو دراورد و تیشرتشو تنش کرد..خاست شلوارشو دراره ک پشت کردم بهش..مطمئنن بودم با دیدنش نمیتونستم خودمو کنترل کنم..بعد چند ثانیه برگشتم و نگاش کردم..لباسشو عوض کرده بود..حوله رو برداشتم و موهاشو باهاش خشک کردم
فلیکس:خابم میاد بسه دیگ
دراز کشید ک پتو رو کشیدم روش..لباس خودمو عوض کردم و پشتش دراز کشیدم..بیشتر پتو رو بالا کشیدم تا سردش نشه ک برگشت طرفم..موهاشو کنار زدم..خیلی وقت بود اینقدر خیالم راحت نبود..همیشه نگرانش بود..اینکه کجاست؟..چیکار میکنه؟...راحت میخابه؟..و بدتر از همه..با کی میخابه؟..ولی الان ک کنارمه ارامش دارم..حاضر بودم هیچکاری باهاش نکنم ولی فقط کنارم باشه..فقط حالش خوب باشه و معذب نباشه..فردا قرار بود برگردیم..یعنی دیگ قرار نبود کنارم بخابه...امشب نمیخام بخابم..میخام تا صبح فقط نگاش کنم...موهاشو ناز کردم و نگاش میکردم..دلم نمیخاست صبح بشه
*صبح،ویو فلیکس*
تکون خوردم و چشمامو باز کردم...دیدم هیونجین بیداره..لبخند زدم
فلیکس:صبح بخیر
هیونجین:صبح بخیر
از جاش بلند شد و رفت دستشویی..ساعت ۷ صبح بود...لباسامو عوض کردم و بعدش رفتم دستشویی..وسایلمونو اماده کردیم و کادوی جونگین رو گذاشتم تو چمدونم..با هیونجین رفتیم لابی و منتظر اعضا شدیم..بقیه اومدن
چان:خب بریم؟
فلیکس:صب کن
از توی چمدونم کادوی جونگین رو دراوردم
فلیکس:اینو دیروز با هیونجین رفتیم خریدیم
هیونجین:دهنمو سرویس ک تا یچی بخره
جونگین:وای مرسی هیونگ
اول منو بغل کرد و بعد هیونجینو
جیسونگ:فقط جونگین ادمه دیگ ما پشمکیم؟
فلیکس:حسودی نکن هانا...بعد برا توعم میخرم
لینو:نمیخاد..خودم براش میخرم
چانگبین:بیاین یه عکس دست جمعی بگیریم
یه سلفی دست جمعی گرفتیم و رفتیم سمت فرودگاه..ترتیب نشستنامون همون بود ولی هیونجین جاشو با جیسونگ عوض کرده بود و کنارم نشسته بود
هیونجین:خستم..میشه سرمو رو شونت بزارم بخابم؟
فلیکس:مگه دیشب نخابیدی؟
هیونجین:نه زیاد
فلیکس:البته بیا
صاف نشستم و اونم یکم تکون خورد و سرشو رو شونم گذاشت و چشماشو بست
جونگین:ولی فک کنم فلیکس خابیده
یه نگاهی ب فلیکس کردم و موهاشو کنار زدم
هیونجین:اره..خابیده
لینو:مشکلی نیست..هیونجین میارتش
و بعد بلند شدن و منم فلیکسو براید استایل گرفتم و رفتیم هتل..وقتی رسیدیم فلیکسو گذاشتم رو تخت..بدنش خیس بود..اگه اینجوری میموند قطعن تا صبح مریض میشد..لباساشو دربیارم؟..نه نمیتونم..ممکنه صب بیدار بشه فک کنه من کاری کردم
هیونجین:فلیکس..لیکسی..بیدارشو لباستو عوض کن
چشماشو باز کرد و نگامکرد
فلیکس:خستم...فردا عوض میکنم
هیونجین:مریض میشی..پاشو
بی حال بلند شد..رفتم یه تیشرت و شلوارک براش اوردم و یه حوله هم اوردم ک موهاشو خشک کنم..لباسشو دراورد و تیشرتشو تنش کرد..خاست شلوارشو دراره ک پشت کردم بهش..مطمئنن بودم با دیدنش نمیتونستم خودمو کنترل کنم..بعد چند ثانیه برگشتم و نگاش کردم..لباسشو عوض کرده بود..حوله رو برداشتم و موهاشو باهاش خشک کردم
فلیکس:خابم میاد بسه دیگ
دراز کشید ک پتو رو کشیدم روش..لباس خودمو عوض کردم و پشتش دراز کشیدم..بیشتر پتو رو بالا کشیدم تا سردش نشه ک برگشت طرفم..موهاشو کنار زدم..خیلی وقت بود اینقدر خیالم راحت نبود..همیشه نگرانش بود..اینکه کجاست؟..چیکار میکنه؟...راحت میخابه؟..و بدتر از همه..با کی میخابه؟..ولی الان ک کنارمه ارامش دارم..حاضر بودم هیچکاری باهاش نکنم ولی فقط کنارم باشه..فقط حالش خوب باشه و معذب نباشه..فردا قرار بود برگردیم..یعنی دیگ قرار نبود کنارم بخابه...امشب نمیخام بخابم..میخام تا صبح فقط نگاش کنم...موهاشو ناز کردم و نگاش میکردم..دلم نمیخاست صبح بشه
*صبح،ویو فلیکس*
تکون خوردم و چشمامو باز کردم...دیدم هیونجین بیداره..لبخند زدم
فلیکس:صبح بخیر
هیونجین:صبح بخیر
از جاش بلند شد و رفت دستشویی..ساعت ۷ صبح بود...لباسامو عوض کردم و بعدش رفتم دستشویی..وسایلمونو اماده کردیم و کادوی جونگین رو گذاشتم تو چمدونم..با هیونجین رفتیم لابی و منتظر اعضا شدیم..بقیه اومدن
چان:خب بریم؟
فلیکس:صب کن
از توی چمدونم کادوی جونگین رو دراوردم
فلیکس:اینو دیروز با هیونجین رفتیم خریدیم
هیونجین:دهنمو سرویس ک تا یچی بخره
جونگین:وای مرسی هیونگ
اول منو بغل کرد و بعد هیونجینو
جیسونگ:فقط جونگین ادمه دیگ ما پشمکیم؟
فلیکس:حسودی نکن هانا...بعد برا توعم میخرم
لینو:نمیخاد..خودم براش میخرم
چانگبین:بیاین یه عکس دست جمعی بگیریم
یه سلفی دست جمعی گرفتیم و رفتیم سمت فرودگاه..ترتیب نشستنامون همون بود ولی هیونجین جاشو با جیسونگ عوض کرده بود و کنارم نشسته بود
هیونجین:خستم..میشه سرمو رو شونت بزارم بخابم؟
فلیکس:مگه دیشب نخابیدی؟
هیونجین:نه زیاد
فلیکس:البته بیا
صاف نشستم و اونم یکم تکون خورد و سرشو رو شونم گذاشت و چشماشو بست
۴.۳k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.