شوهر سخت گیر من پارت ۳۹
«شوهر سخت گیر من»
، ℘ɑׁׅꭈׁׅtׁׅ 39
رادیکا ویو:
وای خدا رو شکر نقشه هام عملی شدن(گوزو احمق خنگ نمیدونی چه چیزای بدی در انتظار ته) اون برگه ها رو به جونگ کوک دادم امضا کنه اونم بدون اینکه متوجه بشه امضا کرد الانم میرم پیش عشقم و بهش بگم هورا
«نیم ساعت بعد»
ا.ت:
داشتم با خودم اواز میخوندم که گوشیم زنگ خورد دیدم همون عکاس هست
ا.ت: الو
عکاس:خانوم کار انجام شد
ا.ت:الان بیا به کافه ی که میگم
زنگ رو قطع کردم و ادرس کافه رو براش فرستادم زود اماده شدم و به سمت کافه راه افتادم وقتی به کافه رسیدم عکاسه رو صندلی نشسته بود رفتم سمتش
عکاس:سلام خانوم
ا.ت:سلام عکسا
عکاس:بفرمایید
عکسا رو نگاه کردم رادیکا و اون دوست پسر چندش داشتن همو میبوسیدن حالم بهم خورد
ا.ت:بگیر اینم پولت
عکاس:ممنون
عکاس رفت من پشت سرش رفتم
«شب»
ا.ت:
همه مدارک اماده بودند فقط کافی بود همه رو صدا بزنم
ا.ت:همه جمع شین*با صدای خیلی خیلی بلند*
+چیشده خونه رو رو سرت گذاشتی
_عروسم چی شده
÷باز چیشده
کوک:این همه جیغ نزن سرم درد گرفت
ا.ت:سرت درد نگیره اقا اینا رو ولش میخام یه چیزی ب همتون بگم این ویس رو گوش کنین
«ویس: اره عزیزم همه چی طبق نقشه پیش میره اون جونگ کوک احمق فکر میکنه که همسرش از قصد بچشو سقط کرده ولی نمی دونه که من روغن ریختم روی پله ها تا ا.ت لیز بخوره جونگ کوک رو پر کردم وقتی باهاش ازدواج کنم همه ی اموالشو میگیرم.....
؟:......
÷اره خوب منم رادیکا کسی نمیتونه به پاش برسه»
ا.ت:اگه باور نمیکنید این عکسا رو نگاه کنید
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
، ℘ɑׁׅꭈׁׅtׁׅ 39
رادیکا ویو:
وای خدا رو شکر نقشه هام عملی شدن(گوزو احمق خنگ نمیدونی چه چیزای بدی در انتظار ته) اون برگه ها رو به جونگ کوک دادم امضا کنه اونم بدون اینکه متوجه بشه امضا کرد الانم میرم پیش عشقم و بهش بگم هورا
«نیم ساعت بعد»
ا.ت:
داشتم با خودم اواز میخوندم که گوشیم زنگ خورد دیدم همون عکاس هست
ا.ت: الو
عکاس:خانوم کار انجام شد
ا.ت:الان بیا به کافه ی که میگم
زنگ رو قطع کردم و ادرس کافه رو براش فرستادم زود اماده شدم و به سمت کافه راه افتادم وقتی به کافه رسیدم عکاسه رو صندلی نشسته بود رفتم سمتش
عکاس:سلام خانوم
ا.ت:سلام عکسا
عکاس:بفرمایید
عکسا رو نگاه کردم رادیکا و اون دوست پسر چندش داشتن همو میبوسیدن حالم بهم خورد
ا.ت:بگیر اینم پولت
عکاس:ممنون
عکاس رفت من پشت سرش رفتم
«شب»
ا.ت:
همه مدارک اماده بودند فقط کافی بود همه رو صدا بزنم
ا.ت:همه جمع شین*با صدای خیلی خیلی بلند*
+چیشده خونه رو رو سرت گذاشتی
_عروسم چی شده
÷باز چیشده
کوک:این همه جیغ نزن سرم درد گرفت
ا.ت:سرت درد نگیره اقا اینا رو ولش میخام یه چیزی ب همتون بگم این ویس رو گوش کنین
«ویس: اره عزیزم همه چی طبق نقشه پیش میره اون جونگ کوک احمق فکر میکنه که همسرش از قصد بچشو سقط کرده ولی نمی دونه که من روغن ریختم روی پله ها تا ا.ت لیز بخوره جونگ کوک رو پر کردم وقتی باهاش ازدواج کنم همه ی اموالشو میگیرم.....
؟:......
÷اره خوب منم رادیکا کسی نمیتونه به پاش برسه»
ا.ت:اگه باور نمیکنید این عکسا رو نگاه کنید
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۷۸.۹k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.