مانده در راه
مانده ام در راه
در آن دور دستها وعده زیاد است.
اینجا انتظار است.
دست نیافتم به آنچه در پشت سر وعده بود.
حالم آینده گذشته است.
این گردنههای بیراهه کی به دشت می رسد.
این برهوت کی سبز میشود.
شیر و عسل چیست ؟ آب کی جاری میشود.
گام هایم لرزان شدهاند ، راه کی هموار میشود.
روبرو غباری است سیاه و مات
پشت سر مانده خاک راه
نه در پس و نه در پیش جز سایه ای محو نیست.
کی بود آب میزد راه را مژده میداد باغ را
پس کی می آید ، این نسیم سحری که ببرد با خود
کی روشن می کند چراغ راه را
مانده ام در راه ، فریاد رسی نیست.
۱۴۰۳/۰۸/۱۰
در آن دور دستها وعده زیاد است.
اینجا انتظار است.
دست نیافتم به آنچه در پشت سر وعده بود.
حالم آینده گذشته است.
این گردنههای بیراهه کی به دشت می رسد.
این برهوت کی سبز میشود.
شیر و عسل چیست ؟ آب کی جاری میشود.
گام هایم لرزان شدهاند ، راه کی هموار میشود.
روبرو غباری است سیاه و مات
پشت سر مانده خاک راه
نه در پس و نه در پیش جز سایه ای محو نیست.
کی بود آب میزد راه را مژده میداد باغ را
پس کی می آید ، این نسیم سحری که ببرد با خود
کی روشن می کند چراغ راه را
مانده ام در راه ، فریاد رسی نیست.
۱۴۰۳/۰۸/۱۰
۵۴
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.