زندگی مافیا ای
زندگی مافیا ای
پارت:۷
بعد که خوردیم
تهیونگ رفت ی جا کار داشت
منم رفتم تو اتاقم ی لباس راحتی پوشیدم
(دیشب با همون لباسا خابیده بود
ته ته در می اوردی لباساشو من جاش اذیت شدم)
تکالیفمو انجام دادم و برگه ها رو کامل کردم
رفتم ی دوش چند مینی گرفتم و خودمو خشک کردم لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم و شونه زدمشون
یکم ورزش کردم
و نگاه به ساعت کردم
رفتم لباسمو برداشتم کوتاه ترین دامنمو برداشتم و کروات مشکی..
ی جوراب شلواری فیشنتی پا کردم
و بلند ترین بوت کفشمو برداشتم
که رنگ مشکی بود
ی میکاپ ساده زدم
و موهامو دم اسبی بستم
کیف مشکی برداشتم و کتابامو گذاشتم داخل
تهیونگ اومد و لباساشو پوشید
کیفشو برداشت و رفت حواسش به منم نبود اصن
منم خودم رفتم مدرسه اول برگه ها رو دادم به مدیر و رفتم کلاسم دور ترین نیمکت نشستم
زنگ تفریح شد دیدم دخترا ریختن دورش
ی پوزخند زدم و داشتم میرفتم دفتر مدیر
که یهو صداشو شنیدم داد زده بود و میگفت
ولم کنید من خودم دوس دختر دارم
کیم یونا دوست دختر منههههه
بی توجه رفتم دفتر مدیر و کارا رو انجام دادم
زنگ خورد رفتم کلاس
ی دختره کنار تهیونگ بود و تهیونگ همش داش باهاش حرف میزدو میخندیدن
بغضم ترکید و اجازه گرفتم رفتم بیرون
حالم خیلی بد شده بود خون بالا اوردم و بیهوش شدم بعد که بهوش اومدم دیدم بیمارستانم و کوک بالا سرمه
(سوپرایزززززز کوک دوست ا/ت هستش)
میگفت هی ا/ت حالت خوبه
ا/ت
باز بغضم ترکید و گریه کردم تو بغل کوک
و باهاش دردو دل میکردم
یادم اومد تهیونگ بزرگترین مافیا اع کره هستش
علامت کوک . علامت ا/ت..
.. کوک
. بله
..میشه ی درخاست کنم
ینی چیز کمکم میکنی
.بگو
بهش گفتم با تهیونگ بودمو فرداش این طوری کرد..
.. میخام مافیا شم و ازش جلو بزنم
. چشم
فلش بک به سه سال بعد
الان منو کوک بزرگترین مافیا شده بودیم
و ازش جلو زدیم
امروز تمام مافیا ها میان ی جا برا جشن
رفتم ی دوش چن مینی گرفتم
ی لباس باز مشکی برداشتم و زیورآلات زدم..
ی میکاپ دارک انجام دادم
و بوت کفش پوشیدم
موهامو حالت دادم و باز رو شونه هام گذاشتم
منو کوک رفتیم
رسیدم به اون آدرس
اون جا ی سکو بود
اولین نفر باید ما میرفتیم
(ویو تهیونگ)
من میخاسم ببینم واکنش ا/ت چیه
ولی اون..
هوف لعنتی حوصله این جشنو ندارم
ولی باید ببینم اون کیه که از من جلو زده
رفتم اون جا
بعد یکم که همه اومدن شروع شد
ی دختر رف رو سکو باورم نمیشه ی دختر از من جلو زده..
گفت سلام دوستان
من بهترین مافیا اع کره هستم
و اسم من کیم ا/ت هستش
با این مقدار... آدم
و فرد مورد اعتماد من جونگ کوک هستش
کوک اومد رو سکو و سلام کرد
باورم نمیشد این همون ا/ت باشه
نفر دوم من بودم رفتم رو سکو گفتم
سلام من دومین مافیا اع کره هستم
اسم من کیم تهیونگ هست
و با این قدر..آدم
ا/ت دوست دختر من بوده و از پیشم رفت
(ویو ا/ت)
با حرفش پوزخند زدم
همه نگاها برگشت روم
و گفت فرد مورد اعتماد من..
بعد همه خودشونو معرفی کردن
نگاه های سنگینشو روم حس میکردم
ولی محل نمیدادم
مهمونی تموم شد
همه رفتن و ما هم رفتیم
رسیدیم عمارت
کوک رف حموم
داد زدم گفته باشم من حوله رو نمیارم براتا
گفت نخاستم
بعد چن مین داد زد حواههههه
با کلافگی بردم براش
اومد گرفت
گفت ا/ت بیا یکم خوش بگذرونیم
گفتم تو که میدونی من هنوز تهیونگ رو دوس دارم
یهو حس کردم در باز شد
ی نفر اومد داخل
بادیگارد ها کجان مگهههه
رفتم دیدم تهیونگه
چشمام گرد شد و خشکم زد
خودمو جمع و جور کردم و گفتم
این جا چیکار میکنی
پارت:۷
بعد که خوردیم
تهیونگ رفت ی جا کار داشت
منم رفتم تو اتاقم ی لباس راحتی پوشیدم
(دیشب با همون لباسا خابیده بود
ته ته در می اوردی لباساشو من جاش اذیت شدم)
تکالیفمو انجام دادم و برگه ها رو کامل کردم
رفتم ی دوش چند مینی گرفتم و خودمو خشک کردم لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم و شونه زدمشون
یکم ورزش کردم
و نگاه به ساعت کردم
رفتم لباسمو برداشتم کوتاه ترین دامنمو برداشتم و کروات مشکی..
ی جوراب شلواری فیشنتی پا کردم
و بلند ترین بوت کفشمو برداشتم
که رنگ مشکی بود
ی میکاپ ساده زدم
و موهامو دم اسبی بستم
کیف مشکی برداشتم و کتابامو گذاشتم داخل
تهیونگ اومد و لباساشو پوشید
کیفشو برداشت و رفت حواسش به منم نبود اصن
منم خودم رفتم مدرسه اول برگه ها رو دادم به مدیر و رفتم کلاسم دور ترین نیمکت نشستم
زنگ تفریح شد دیدم دخترا ریختن دورش
ی پوزخند زدم و داشتم میرفتم دفتر مدیر
که یهو صداشو شنیدم داد زده بود و میگفت
ولم کنید من خودم دوس دختر دارم
کیم یونا دوست دختر منههههه
بی توجه رفتم دفتر مدیر و کارا رو انجام دادم
زنگ خورد رفتم کلاس
ی دختره کنار تهیونگ بود و تهیونگ همش داش باهاش حرف میزدو میخندیدن
بغضم ترکید و اجازه گرفتم رفتم بیرون
حالم خیلی بد شده بود خون بالا اوردم و بیهوش شدم بعد که بهوش اومدم دیدم بیمارستانم و کوک بالا سرمه
(سوپرایزززززز کوک دوست ا/ت هستش)
میگفت هی ا/ت حالت خوبه
ا/ت
باز بغضم ترکید و گریه کردم تو بغل کوک
و باهاش دردو دل میکردم
یادم اومد تهیونگ بزرگترین مافیا اع کره هستش
علامت کوک . علامت ا/ت..
.. کوک
. بله
..میشه ی درخاست کنم
ینی چیز کمکم میکنی
.بگو
بهش گفتم با تهیونگ بودمو فرداش این طوری کرد..
.. میخام مافیا شم و ازش جلو بزنم
. چشم
فلش بک به سه سال بعد
الان منو کوک بزرگترین مافیا شده بودیم
و ازش جلو زدیم
امروز تمام مافیا ها میان ی جا برا جشن
رفتم ی دوش چن مینی گرفتم
ی لباس باز مشکی برداشتم و زیورآلات زدم..
ی میکاپ دارک انجام دادم
و بوت کفش پوشیدم
موهامو حالت دادم و باز رو شونه هام گذاشتم
منو کوک رفتیم
رسیدم به اون آدرس
اون جا ی سکو بود
اولین نفر باید ما میرفتیم
(ویو تهیونگ)
من میخاسم ببینم واکنش ا/ت چیه
ولی اون..
هوف لعنتی حوصله این جشنو ندارم
ولی باید ببینم اون کیه که از من جلو زده
رفتم اون جا
بعد یکم که همه اومدن شروع شد
ی دختر رف رو سکو باورم نمیشه ی دختر از من جلو زده..
گفت سلام دوستان
من بهترین مافیا اع کره هستم
و اسم من کیم ا/ت هستش
با این مقدار... آدم
و فرد مورد اعتماد من جونگ کوک هستش
کوک اومد رو سکو و سلام کرد
باورم نمیشد این همون ا/ت باشه
نفر دوم من بودم رفتم رو سکو گفتم
سلام من دومین مافیا اع کره هستم
اسم من کیم تهیونگ هست
و با این قدر..آدم
ا/ت دوست دختر من بوده و از پیشم رفت
(ویو ا/ت)
با حرفش پوزخند زدم
همه نگاها برگشت روم
و گفت فرد مورد اعتماد من..
بعد همه خودشونو معرفی کردن
نگاه های سنگینشو روم حس میکردم
ولی محل نمیدادم
مهمونی تموم شد
همه رفتن و ما هم رفتیم
رسیدیم عمارت
کوک رف حموم
داد زدم گفته باشم من حوله رو نمیارم براتا
گفت نخاستم
بعد چن مین داد زد حواههههه
با کلافگی بردم براش
اومد گرفت
گفت ا/ت بیا یکم خوش بگذرونیم
گفتم تو که میدونی من هنوز تهیونگ رو دوس دارم
یهو حس کردم در باز شد
ی نفر اومد داخل
بادیگارد ها کجان مگهههه
رفتم دیدم تهیونگه
چشمام گرد شد و خشکم زد
خودمو جمع و جور کردم و گفتم
این جا چیکار میکنی
۹.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.