ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت ۱۳
_جای شما خالی
سرشو تکون داد و
گفت -دوستان به جای ما
عجب رویی داشت این بشر با کمال پررویی رفتم نشستم جلوشو شروع کردم صبحونه خوردن زل زده بود بهم داشت اعصابم و خورد میکرد لقمه مو انداختم تو ظرف
-چیه به چی نگاه میکنی؟
-به تو چه دوست دارم نگاه کنم
-رو تو برم من ای بابا بذار کوفت کنم
ابروهاش و بالا انداخت منم بلند شدم داشتم از کنارش رد میشدم که دستمو گرفت و گفت -بشین بخور بعدم بلند شد و رفت سمت در
-من رفتم خداحافظ
-برو که دیگه برنگردی
-به کوری چشم توم شده برمیگردم با یکی از اون حوری خوشگلام میام
چند ساعتی از وقتی که کامران رفته بود میگذشت حوصلم خیلی سر رفته بود نشسته بود پای تلویزیون و کانالای ماهواره رو عوض میکردم ناهارم و خوردم تصمیم گرفتم برم دوش بگیرم لباسامو برداشتم و پرییدم تو حموم واسه خودم اواز مییخوندم و میرقصیدم تو حموم زندگی اینجام خیلی بد نبود می شد واسه خودم حال کنم فقط بدی که داشت این بود که دیگه نمیتونست هیچکدوم از اعضای خانوادم و ببینم حولموو تنم کردم اومدم بیرون با
دیدن کامران جلوی خودم یه چیغ زدم و پریدم دوباره تو حموم سریع تی شرتم و با گرمکن مشکیم پوشدم
کلاه حموممو گذاشتم سرم اروم رفتم پایین صدای یه زن میومد با چیزی که دیدم هنگ کردم ولی سریع به خودم اومدم رفتم پایین و سلام کردم دختره همچین با غرور نگام کرد که یهویی گفتم دختر رعیس جمهوره
کامران-عزیزم ایشون بهار هستن خواهر بنده وایشونم ایدا خانوم عشق من
یهویی زدم زیر خنده هرکاری کردم نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم
کامران با حرص گفت-چته بهار دیوونه شدی به سلامتی مگه جک گفتم واست؟
میخواستم حرصشو در بیارم واسه همین رو کردم به دختره و گفتم
-ببخشید عزیزم ولی فکر کنم کامران اشتباهی منوبا خواهرش اشتباه گرفته
به کامران نگاه کردم که داشت با تهدید نگام میکرد ولی من بدون توجه بهش برگشتم سمت دختره و گفتم
-عزیزم من بهارم همسر کامران جون
اینبار نوبت دختره بود که بزنه زیر خنده
-بامزه بود حالا اگه جکات تموم شد من و با کامران تنها بذار
-واست جک نگفتم که اینجوری میگی میتونی از کامران بخوای شناسنامشو واست بیاره مگه نه کامران؟
کامران و کارد میزدی خونش در نمیومد سرخ شده بود خفن حال کردم بالاخره زهر خودمو ریختم
ایدا(همون دختره که با کامران اومده )-کامران این چی میگه؟
-چرت و پرت عزیزم تحویلش نگیر
-الان من چرت میگم کامران؟اگه راست میگی شناسنامتو بیار
یه قسمتم میزارم کادو بهتون
پارت ۱۳
_جای شما خالی
سرشو تکون داد و
گفت -دوستان به جای ما
عجب رویی داشت این بشر با کمال پررویی رفتم نشستم جلوشو شروع کردم صبحونه خوردن زل زده بود بهم داشت اعصابم و خورد میکرد لقمه مو انداختم تو ظرف
-چیه به چی نگاه میکنی؟
-به تو چه دوست دارم نگاه کنم
-رو تو برم من ای بابا بذار کوفت کنم
ابروهاش و بالا انداخت منم بلند شدم داشتم از کنارش رد میشدم که دستمو گرفت و گفت -بشین بخور بعدم بلند شد و رفت سمت در
-من رفتم خداحافظ
-برو که دیگه برنگردی
-به کوری چشم توم شده برمیگردم با یکی از اون حوری خوشگلام میام
چند ساعتی از وقتی که کامران رفته بود میگذشت حوصلم خیلی سر رفته بود نشسته بود پای تلویزیون و کانالای ماهواره رو عوض میکردم ناهارم و خوردم تصمیم گرفتم برم دوش بگیرم لباسامو برداشتم و پرییدم تو حموم واسه خودم اواز مییخوندم و میرقصیدم تو حموم زندگی اینجام خیلی بد نبود می شد واسه خودم حال کنم فقط بدی که داشت این بود که دیگه نمیتونست هیچکدوم از اعضای خانوادم و ببینم حولموو تنم کردم اومدم بیرون با
دیدن کامران جلوی خودم یه چیغ زدم و پریدم دوباره تو حموم سریع تی شرتم و با گرمکن مشکیم پوشدم
کلاه حموممو گذاشتم سرم اروم رفتم پایین صدای یه زن میومد با چیزی که دیدم هنگ کردم ولی سریع به خودم اومدم رفتم پایین و سلام کردم دختره همچین با غرور نگام کرد که یهویی گفتم دختر رعیس جمهوره
کامران-عزیزم ایشون بهار هستن خواهر بنده وایشونم ایدا خانوم عشق من
یهویی زدم زیر خنده هرکاری کردم نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم
کامران با حرص گفت-چته بهار دیوونه شدی به سلامتی مگه جک گفتم واست؟
میخواستم حرصشو در بیارم واسه همین رو کردم به دختره و گفتم
-ببخشید عزیزم ولی فکر کنم کامران اشتباهی منوبا خواهرش اشتباه گرفته
به کامران نگاه کردم که داشت با تهدید نگام میکرد ولی من بدون توجه بهش برگشتم سمت دختره و گفتم
-عزیزم من بهارم همسر کامران جون
اینبار نوبت دختره بود که بزنه زیر خنده
-بامزه بود حالا اگه جکات تموم شد من و با کامران تنها بذار
-واست جک نگفتم که اینجوری میگی میتونی از کامران بخوای شناسنامشو واست بیاره مگه نه کامران؟
کامران و کارد میزدی خونش در نمیومد سرخ شده بود خفن حال کردم بالاخره زهر خودمو ریختم
ایدا(همون دختره که با کامران اومده )-کامران این چی میگه؟
-چرت و پرت عزیزم تحویلش نگیر
-الان من چرت میگم کامران؟اگه راست میگی شناسنامتو بیار
یه قسمتم میزارم کادو بهتون
۳.۱k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.