**گذشته ی سیاه **p19 ^ ادامه^
ایپک : هوففف (بینی شد میکشه )بسته ایپک ... بسته پاشو دختر یه عالمه طرح های سفارشی داری (از رو زمین پا میشه و اشکاشو پاک میکنه) آره همینه ... من سخت کار میکنم تا بتونم رو پاهای خودم وایسم همونجوری که تا الان وایسادم ... همینجوری که اشکامو پاک میکردم رفتم سمت میز تحریر و طرحی که قراره امروز بکشم و نگا کردم ... همینجوری داشتم نگاش میکردم که یه لحظه چشمم خورد به طرح سفارشی ... وایسا ببینم مگه قراره نبود من اینو بدم به اون پسره ... اسمش چی بود ....آهان کیم تهیونگ ...من چرا اینو ندادم بهش ؟ اهههه ایپک اهههه چرا باید اینو فراموش کنی ... رفتم سمت طرح سفارشی و برداشتمش ... من یادم نبود بهش بدم اونم یادش نبود * دوباره میبینمت زغال اخته کوچولو * منظورش همین بود ؟ اههه ایپک ... دستامو گذشتم رو چشمام ..پسره منو بازی داده ...الان من چجوری اینو بهش بدم ... واییی خداا ...
شرط پارت بعد :
۲۰ like 😌
کامنت بزارین گایززززز انرژی میخوامممم😆
از حمایتتون انرژی میگرم 🤞💜
شرط پارت بعد :
۲۰ like 😌
کامنت بزارین گایززززز انرژی میخوامممم😆
از حمایتتون انرژی میگرم 🤞💜
۵.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.