سناریو (درخواستی)
وقتی باهاشون دعوا میکنی ولی بااینکه مقصر تو بودی عذرخواهی نکردی
نامجون: میدونم آی کیو من 148 و آی کیو تو 2 ، من کلی فک کردم... دیدم حق با توعه ... اما با این حال چیزی از من کم نمیکنه و بخشش از بزرگان است ....
ا/ت: .....
جین: چاگیا کجاییی؟!!؟*با ماهی تاب دنبالت میگرده*
ا/ت: .....
جین: *زد رو شونت* پیدات کردم
ا/ت: الفراررررررررر
جین: *محکم گرفتت*
ا/ت: با من حرف نزنن!!!
جین: خانوم کیم چرا خشن شدی...اوکی اما حق با من بود!
ا/ت: *صدای جیرجیرک*
جین: *رپ جین تقدیم میکند*
یونگی:....*میاد توی اتاقتون*
یونگی: چاگیا ...قبول کن که نباید با اون پسره انقدر گرم میگرفتی...*نیمه عصبی*
ا/ت:*داری وسایلتو جمع میکنی*
یونگی: یااا پاتو با اون چمدان از این در بیرون نمیزاری!
ا/ت: مثلا میخوای چی کنی؟*پوکر*
ا/ت: *رفتی*
یونگی : *بازوتو گرفت و انداختت رو مبل *
یونگی: نمیخوای عذر خواهی کنی؟*منتظر*
ا/ت: نه!
یونگی: باشه...*لباتو وحشی یانه میخورد و ...*
جیهوپ:*بعد بحث شدیدی که داشتین روی مبل لم داده و ناراحته*
ا/ت:....*داره نگاش میکنه*
جیهوپ: چیه؟
ا/ت: الان قهری؟
جیهوپ : من ؟ نه!....*روشو کرد اونور*
ا/ت: *یهو روش پریدی رو لباسو بوسیدی و فرار کردی*
جیهوپ:*توی شوکه...*
جیهوپ: پس گرفتم چی کار کنم....*زمزمه ... و ارام لبشو لمس میکنه*
جیمین: *مث جوجه عصبانیش کردی ... و خودت مثل سگ ترسیدی و زیر تخت قایم شدی *
تهیونگ: *یونتان توی بغلشه و دارین بحث میکنین که یونتان میخواد لب تهیونگ رو لیس بزنه ...*
ا/ت: گمشو اون طرف پدصگ!*یونتانو پرت کرد یه طرف*
تهیونگ:..... پدصگ؟!*اشاره به خودش* با من بودی!؟*متعجب*
ا/ت: .... کی با تو بود* پوکر /رفت*
تهیونگ : جالبه!*خنده حرصی / بازوتو گرفت*
ا/ت: ولم کننننننننن!!*داد*
تهیونگ: اگه نکنم؟!*عصبی*
(ادمین: و این داستان ادامه دارد...)
کوک:*بعد بحثتون رفت با بم و شیرموزاش مشورت کرد *
ا/ت:...*از ماتریکس خارج شد*
نامجون: میدونم آی کیو من 148 و آی کیو تو 2 ، من کلی فک کردم... دیدم حق با توعه ... اما با این حال چیزی از من کم نمیکنه و بخشش از بزرگان است ....
ا/ت: .....
جین: چاگیا کجاییی؟!!؟*با ماهی تاب دنبالت میگرده*
ا/ت: .....
جین: *زد رو شونت* پیدات کردم
ا/ت: الفراررررررررر
جین: *محکم گرفتت*
ا/ت: با من حرف نزنن!!!
جین: خانوم کیم چرا خشن شدی...اوکی اما حق با من بود!
ا/ت: *صدای جیرجیرک*
جین: *رپ جین تقدیم میکند*
یونگی:....*میاد توی اتاقتون*
یونگی: چاگیا ...قبول کن که نباید با اون پسره انقدر گرم میگرفتی...*نیمه عصبی*
ا/ت:*داری وسایلتو جمع میکنی*
یونگی: یااا پاتو با اون چمدان از این در بیرون نمیزاری!
ا/ت: مثلا میخوای چی کنی؟*پوکر*
ا/ت: *رفتی*
یونگی : *بازوتو گرفت و انداختت رو مبل *
یونگی: نمیخوای عذر خواهی کنی؟*منتظر*
ا/ت: نه!
یونگی: باشه...*لباتو وحشی یانه میخورد و ...*
جیهوپ:*بعد بحث شدیدی که داشتین روی مبل لم داده و ناراحته*
ا/ت:....*داره نگاش میکنه*
جیهوپ: چیه؟
ا/ت: الان قهری؟
جیهوپ : من ؟ نه!....*روشو کرد اونور*
ا/ت: *یهو روش پریدی رو لباسو بوسیدی و فرار کردی*
جیهوپ:*توی شوکه...*
جیهوپ: پس گرفتم چی کار کنم....*زمزمه ... و ارام لبشو لمس میکنه*
جیمین: *مث جوجه عصبانیش کردی ... و خودت مثل سگ ترسیدی و زیر تخت قایم شدی *
تهیونگ: *یونتان توی بغلشه و دارین بحث میکنین که یونتان میخواد لب تهیونگ رو لیس بزنه ...*
ا/ت: گمشو اون طرف پدصگ!*یونتانو پرت کرد یه طرف*
تهیونگ:..... پدصگ؟!*اشاره به خودش* با من بودی!؟*متعجب*
ا/ت: .... کی با تو بود* پوکر /رفت*
تهیونگ : جالبه!*خنده حرصی / بازوتو گرفت*
ا/ت: ولم کننننننننن!!*داد*
تهیونگ: اگه نکنم؟!*عصبی*
(ادمین: و این داستان ادامه دارد...)
کوک:*بعد بحثتون رفت با بم و شیرموزاش مشورت کرد *
ا/ت:...*از ماتریکس خارج شد*
۱۰.۳k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.