hard thief part. 18
چشمامو باز کردمو لبمو از رو لب بر داشتم اونم چشمامو باز کرد و خمار بهم نگاه می کرد
-من خوبم 😊تو خوبی؟
سرشو تکون داد و منو تو بغل گرفت
+ ببخشید که مواظبت نبودم
باورم نمیشد که یونگی ازم معذرت خواهی کنه کسی که انقدر ابهت داشت ازم معذرت خواهی کنه سرمو روی سینش گذاشتمو و صدای قلبشو میشنید و نمیدونم ولی این بغل رو خیلی دوست داشتم
- یونسو ..
چیزی نگفتم دوباره گفت
-یونسو واقعا نمیدونم چجوری شروع کنم از روزی که امدی اینجا سختی کشیدی و اون همه اتفاق برات افتاد و بعد اون اتفاق من ادب وجدان داشتم از این که نتونسام مراقبت باشم هر شب کابوس میدیم و وقتی پیدات کردم دیدیم که عاشقت شدم
نمیدونم چرا ولی وقتی گفت عاشقم شده انگار احساس راحتی بکنم اونجوری شدم
+من دوست دارم
سرمو از روی سینش بر داشتمو به چشماش نگاه کردم
- منم دوست دارم پیشی مهربونه
خندید و منو محکم بغل کرد
بعد کلی بغل و بوس بارون شدن از طرف من روی صورت یونگی سمت سالون غذا خوری رفتیم
یونگی دستمو تو دستاش گرفته بود و سمت سالون میرفتیم دم در رسیدم
-یونگی
+جانم؟
-میشه وقتی میرم دست همو نگیرم خجالت می کشم
- خجالیت نکش کوچولو من کنارتم
سرمو تکون دادم یونگی درو باز کرد و همه نگاه به ما برگشتن که چشماشون اندازه مایتابه شد
از این همه چشم ور قلوبیده خندم گرفت
-😂😂😂😂😂😂😂😂وای چشاشونو😂😂😂
یونگی هم میخندید که جیمین امد روبه رو مون
جیمین: نه
+اره
جیمین: نه
+ ارهه😈
جیمین: اخجووووننن از همون اول که اوردنت که بهت گفتم یونگی چشمش گرفته تو رو
-😂اره دیگه نکه خیلی خوشگلم
کوک: واو انگار کلاسای جین خیلی روت تعصیر گذاشت 😂😂
جین:کوک همین قاشق می کنم تو دماغت ها
نامجون:تهدید خطر نامی بود😂😂😂😂
سانی:سلااااااااااام بر همههههه
برگشتم به یک دختر خوشگل شاد باحال روبه رو شدم
جیمین: به سانیییییی چطوری؟
سانی:خوفممممم جیمینیییی
کوک: سانی حواسم بهت هست ها
سانی:ببخشید😂
سانی امد روبه روی منو دستشو جلوی من گرفت
سانی: سلام من سانی ام نامزد هوپی
دستمو تو دستش گذاشتم
-سلام منم یونسو ام....
+دوست دختر من😁
یک دفعه سانی جیغ زد
سانی: نهعععععععههههههه باورم نمیشه هوپبیییییی کجایی بیا ببین چیه شده😐
ادامه پارت پست بعدی😁
-من خوبم 😊تو خوبی؟
سرشو تکون داد و منو تو بغل گرفت
+ ببخشید که مواظبت نبودم
باورم نمیشد که یونگی ازم معذرت خواهی کنه کسی که انقدر ابهت داشت ازم معذرت خواهی کنه سرمو روی سینش گذاشتمو و صدای قلبشو میشنید و نمیدونم ولی این بغل رو خیلی دوست داشتم
- یونسو ..
چیزی نگفتم دوباره گفت
-یونسو واقعا نمیدونم چجوری شروع کنم از روزی که امدی اینجا سختی کشیدی و اون همه اتفاق برات افتاد و بعد اون اتفاق من ادب وجدان داشتم از این که نتونسام مراقبت باشم هر شب کابوس میدیم و وقتی پیدات کردم دیدیم که عاشقت شدم
نمیدونم چرا ولی وقتی گفت عاشقم شده انگار احساس راحتی بکنم اونجوری شدم
+من دوست دارم
سرمو از روی سینش بر داشتمو به چشماش نگاه کردم
- منم دوست دارم پیشی مهربونه
خندید و منو محکم بغل کرد
بعد کلی بغل و بوس بارون شدن از طرف من روی صورت یونگی سمت سالون غذا خوری رفتیم
یونگی دستمو تو دستاش گرفته بود و سمت سالون میرفتیم دم در رسیدم
-یونگی
+جانم؟
-میشه وقتی میرم دست همو نگیرم خجالت می کشم
- خجالیت نکش کوچولو من کنارتم
سرمو تکون دادم یونگی درو باز کرد و همه نگاه به ما برگشتن که چشماشون اندازه مایتابه شد
از این همه چشم ور قلوبیده خندم گرفت
-😂😂😂😂😂😂😂😂وای چشاشونو😂😂😂
یونگی هم میخندید که جیمین امد روبه رو مون
جیمین: نه
+اره
جیمین: نه
+ ارهه😈
جیمین: اخجووووننن از همون اول که اوردنت که بهت گفتم یونگی چشمش گرفته تو رو
-😂اره دیگه نکه خیلی خوشگلم
کوک: واو انگار کلاسای جین خیلی روت تعصیر گذاشت 😂😂
جین:کوک همین قاشق می کنم تو دماغت ها
نامجون:تهدید خطر نامی بود😂😂😂😂
سانی:سلااااااااااام بر همههههه
برگشتم به یک دختر خوشگل شاد باحال روبه رو شدم
جیمین: به سانیییییی چطوری؟
سانی:خوفممممم جیمینیییی
کوک: سانی حواسم بهت هست ها
سانی:ببخشید😂
سانی امد روبه روی منو دستشو جلوی من گرفت
سانی: سلام من سانی ام نامزد هوپی
دستمو تو دستش گذاشتم
-سلام منم یونسو ام....
+دوست دختر من😁
یک دفعه سانی جیغ زد
سانی: نهعععععععههههههه باورم نمیشه هوپبیییییی کجایی بیا ببین چیه شده😐
ادامه پارت پست بعدی😁
۱۲.۳k
۱۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.