کوئین مافیا پارت35
گذاشتمش رو تخت کفشاشو دراووردم پتو رو روش کشیدم خواستم برم بیرون که یکی دستمو گرف برگشت هانا بود چشماشم باز بود
هانا: یااا.... بیا... نزدیک(با حالت مستی)(حرفای هانا اینجاشم همش با حالت مستیه)
کوک: چی؟ 😳
هانا: میگم بیا نزدیک
رفتم نزدیک صورتمو قاب کرد گف
هانا: یااا تو چرا انقد کیوتی لعنتی؟
فقط داشتم به مسخره بازیاش میخندیدم که گف
هانا: تو چرا انقد شبیه بانی کوچولو هایی
کوک: من کوچولوم ام😂
هانا: اوهوم
دستمو کشید افتادم رو تخت بعدم محکم بغلم کرد
کوک: یاااا ولم کن میخوام برم بخوابم
هانا: ببند من راحتم
هرکاری کردم نزاشت برم اتاق خودم همونجا هوابم برد
ویو هانا
صبح با صدای نامی بیدار شدم دیدم یکی بغلم خوابیده نگا کردم دیدم کوکه
هانا: یااا تو اینجا چیکار داری؟
کوک: دیشب مست بود هرکاری کردم نذاشتی برم محکم بغلم کرده بودی
نامی: باشه فعلا پاشین صبحونه بخورین، راستی کوم تو امروز کاری نداری بگیر بخواب
کوک: واقعا؟ 😄
نامی: ارع
هانا: وایییی قیافشو الان بیش از حد کیوت شدی از جیمینم کیوت تر شدی
نامی: حالا که دقت میکنم راس میگی
کوک: من همیشع کیوتم ولی بیشتر یه پسر بشدت هاتم
هانا: معلومه
کوک: من خیلی خوابم میاد هانا دیشب نذاش بخوابم حوصله ندارم برم اتاق خودم همینجا میخوابم
هانا: راحت باش
نامی رف منم رفتم دوش گرفتم تو حموم لباس پوشیدم رفتم بیرون موهامو خشک کردم چون گفتم کوک بیدار میشه ادکلن تلخمو زدم گوشوارم که همیشه گوشم بودپس کیفمو گوشیم با هندزفریم رو برداشتم رفتم صبحونه خورم نامی رفته بود صبحونه خوردم رفتم دانشگاه(شاید براتون سوال باشه پس چرا هانا با بادیگار نمیره دانشگاه چون هانا قبل اینکه بابا و مامانش برن بهشون گفته بود بادیگارد نمیخوام و بزور راضیشون کرده بود)
اسلاید1تا3استایل هانا برا دانشگاه
با اینکه شرطا نرسیده گذاشتم
شرط25لایک
هانا: یااا.... بیا... نزدیک(با حالت مستی)(حرفای هانا اینجاشم همش با حالت مستیه)
کوک: چی؟ 😳
هانا: میگم بیا نزدیک
رفتم نزدیک صورتمو قاب کرد گف
هانا: یااا تو چرا انقد کیوتی لعنتی؟
فقط داشتم به مسخره بازیاش میخندیدم که گف
هانا: تو چرا انقد شبیه بانی کوچولو هایی
کوک: من کوچولوم ام😂
هانا: اوهوم
دستمو کشید افتادم رو تخت بعدم محکم بغلم کرد
کوک: یاااا ولم کن میخوام برم بخوابم
هانا: ببند من راحتم
هرکاری کردم نزاشت برم اتاق خودم همونجا هوابم برد
ویو هانا
صبح با صدای نامی بیدار شدم دیدم یکی بغلم خوابیده نگا کردم دیدم کوکه
هانا: یااا تو اینجا چیکار داری؟
کوک: دیشب مست بود هرکاری کردم نذاشتی برم محکم بغلم کرده بودی
نامی: باشه فعلا پاشین صبحونه بخورین، راستی کوم تو امروز کاری نداری بگیر بخواب
کوک: واقعا؟ 😄
نامی: ارع
هانا: وایییی قیافشو الان بیش از حد کیوت شدی از جیمینم کیوت تر شدی
نامی: حالا که دقت میکنم راس میگی
کوک: من همیشع کیوتم ولی بیشتر یه پسر بشدت هاتم
هانا: معلومه
کوک: من خیلی خوابم میاد هانا دیشب نذاش بخوابم حوصله ندارم برم اتاق خودم همینجا میخوابم
هانا: راحت باش
نامی رف منم رفتم دوش گرفتم تو حموم لباس پوشیدم رفتم بیرون موهامو خشک کردم چون گفتم کوک بیدار میشه ادکلن تلخمو زدم گوشوارم که همیشه گوشم بودپس کیفمو گوشیم با هندزفریم رو برداشتم رفتم صبحونه خورم نامی رفته بود صبحونه خوردم رفتم دانشگاه(شاید براتون سوال باشه پس چرا هانا با بادیگار نمیره دانشگاه چون هانا قبل اینکه بابا و مامانش برن بهشون گفته بود بادیگارد نمیخوام و بزور راضیشون کرده بود)
اسلاید1تا3استایل هانا برا دانشگاه
با اینکه شرطا نرسیده گذاشتم
شرط25لایک
۹.۲k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.