K.K.MEOW?!²⁰
P.20
&از زبان شیتا&
با حس اینکه یکی بغلم کرده متعجب چشمامو باز کردم و مکث کردم.
-چقدر حرف میزنی
+؟!
آروم سرمو نوازش کرد و چونشو گذاشت روی سرم.شوکه شده بودم ولی همزمان حتی نمیتونستم واکنشی نشون بدم!انگار چیزی تو آغوشش بود که مانع پس زدنش میشد.حس گرما و خوبی که از بغلش کردنش بهم منتقل شد واقعا مثل یک سپر مقابل همه افکار و احساسات منفی اطرافم بود.انگار اصلا یادم رفته بود چرا ناراحتم یا چرا بغض کرده بودم.ناخودآگاه اشک تو چشمام حلقه زد.هعی..خیلی قلب بزرگی داری کوزوها ساما...وقتی که تو حالت سرد و غمگینم هستم اینطوری دروازههای دلتو راحت باز میکنی..بیشتر از همیشه باور میشی برام.مهمتر از اون طوری هستی که یادم میره سر چی ناراحت بودم یا اینکه اصلا چی شد تو این موقعیت قرار گرفتیم.لبخند محوی میزنم و چشمامو میبندم که بیاختیار زمزمه میکنم.
+آریگاتو..کوزوها
دم و گوشم ظاهر میشن.دممو روی صورتش کشیدم که متعجب بهم نگاه کرد.
-هان!؟
آروم سرمو بالا آوردم و کمی کنجکاو نگاش کردم.
+میو؟؟
-الان..چیکار کردی؟؟
+بهخاطر محبتت دم و گوشم ظاهر شدن و مثل یک گربه واقعی برای قدردانی دممو رو صورتت کشیدم؟
-کهاینطور.پس گربهها اینطوری قدردانی میکنن؟
+اوم.چطور؟
-خب..همینجوری
چشمامو ریز میکنم و طلبکار نگاش میکنم.
+نکنه قبلا هم اینطوری شده؟
-ها؟
+راستشو بگو قبل از منم یکی دیگه اینکارو باهات کرده؟؟
متعجب نگام میکنه.
-م.مهمه؟؟
یکدفعه مکث میکنم و تازه متوجه فاصله صورتهامون میشم.ای وای!انقدر کنجکاو شدم راجب این قضیه که حواسم نبود هی بهش نزدیک و نزدیکتر میشدم!دستپاچه صورتمو میبرم عقب ولی برخلاف انتظارم اون دستاشو دور کمرم حلقه میکنه.
+میو دست خودم نبود!دیگه تکرار نمیشه!
با نیشخندی که رو لباش میشینه متعجب نگاش میکنم.
-اتفاقا برعکس
+هه!؟
خودشو بهم نزدیک میکنه و دستاشو دو طرفم میزاره.سرشو میاره نزدیک که شوکه نگاش میکنم.چشمامو سریع میبندم که آروم کنار گوشم زمزمه میکنه.
-از این به بعد بیشتر اینکارو بکن..حس خوبی بهم میده
هنگ کرده دستامو دستامو نزدیک صورتم میگیرم و کمی عقب میرم.
+ح.حس خوب؟.!
-اوهوم
پنجولمو میزارم رو صورتش و از خودم فاصلهاش میدم.
+نکنه اینم جزو اذیت کردناته؟؟
با آرامش نیشخند زد.
-میدونی که من برای اذیت کردنت نیازی به گفتن این حرفا ندارم
+ه.هه؟!؟
-ببینم به اینکه یک نفر دیگهای هم هست که دمشو به صورتم میماله حسودی میکنی؟
+م.میو اون فقط یکبار بود!و آخرین بارم خواهد بود!چرا بزرگش می.کنی یک چیزی گفتمم!
-چرا؟؟
+چی چرا؟؟
-اینکه آخرین باری میشه که دمتو به صورتم می.مالی
گیج نگاش میکنم.
+چون یکی دیگه هست که اینکارو برات بکنه
لپامو باد میکنم که دوتا انگشتشو از دو طرف رو لپام فشار میده و بادشونو خالی میکنه.
+میو!
-ولی اون دم نرمیِ دم تو رو نداره
لعنتی دم خودمو با چی مقایسه میکنی!؟میو نکنه غیر از من واقعا یکی دیگهای هم هست؟..ن.نه من که همیشه باهاشم.چرا برام مهمه الان؟؟….هست؟؟!؟
+میو به اون یکی دیگه بگو به دمش نرمکننده بزنه تا نرم شه
-بازم به نرمی دم تو نمیرسه
+میو بیخیال میشی!؟
-هوممم..نه
+هوم نکن رو مخه میو
چونشو دوباره میزاره رو سرم و تو بغلش کامل جمع میکنمی.این دیگه چیه؟…از خجالت می.مونم چیکار کنم.
-هوم
+م.میگم..هوم نکن…!
-دوست دارممم
+شیتا دوست نداره هوم کنی میو!
-پس تو هم میو میو نکن
+از خداتم باشه شیتا میو میو کنه میو!
-پس تو هم از خدات باشه برات هوم کنم
+هه؟!
-جلوی کمتر کسی هوم میکنم
+تو که همیشه داری هوم میکنی!
-هوم
+گفتم..هوم نکککککنننننننننننن !!!!!!!!!
&از زبان شیتا&
با حس اینکه یکی بغلم کرده متعجب چشمامو باز کردم و مکث کردم.
-چقدر حرف میزنی
+؟!
آروم سرمو نوازش کرد و چونشو گذاشت روی سرم.شوکه شده بودم ولی همزمان حتی نمیتونستم واکنشی نشون بدم!انگار چیزی تو آغوشش بود که مانع پس زدنش میشد.حس گرما و خوبی که از بغلش کردنش بهم منتقل شد واقعا مثل یک سپر مقابل همه افکار و احساسات منفی اطرافم بود.انگار اصلا یادم رفته بود چرا ناراحتم یا چرا بغض کرده بودم.ناخودآگاه اشک تو چشمام حلقه زد.هعی..خیلی قلب بزرگی داری کوزوها ساما...وقتی که تو حالت سرد و غمگینم هستم اینطوری دروازههای دلتو راحت باز میکنی..بیشتر از همیشه باور میشی برام.مهمتر از اون طوری هستی که یادم میره سر چی ناراحت بودم یا اینکه اصلا چی شد تو این موقعیت قرار گرفتیم.لبخند محوی میزنم و چشمامو میبندم که بیاختیار زمزمه میکنم.
+آریگاتو..کوزوها
دم و گوشم ظاهر میشن.دممو روی صورتش کشیدم که متعجب بهم نگاه کرد.
-هان!؟
آروم سرمو بالا آوردم و کمی کنجکاو نگاش کردم.
+میو؟؟
-الان..چیکار کردی؟؟
+بهخاطر محبتت دم و گوشم ظاهر شدن و مثل یک گربه واقعی برای قدردانی دممو رو صورتت کشیدم؟
-کهاینطور.پس گربهها اینطوری قدردانی میکنن؟
+اوم.چطور؟
-خب..همینجوری
چشمامو ریز میکنم و طلبکار نگاش میکنم.
+نکنه قبلا هم اینطوری شده؟
-ها؟
+راستشو بگو قبل از منم یکی دیگه اینکارو باهات کرده؟؟
متعجب نگام میکنه.
-م.مهمه؟؟
یکدفعه مکث میکنم و تازه متوجه فاصله صورتهامون میشم.ای وای!انقدر کنجکاو شدم راجب این قضیه که حواسم نبود هی بهش نزدیک و نزدیکتر میشدم!دستپاچه صورتمو میبرم عقب ولی برخلاف انتظارم اون دستاشو دور کمرم حلقه میکنه.
+میو دست خودم نبود!دیگه تکرار نمیشه!
با نیشخندی که رو لباش میشینه متعجب نگاش میکنم.
-اتفاقا برعکس
+هه!؟
خودشو بهم نزدیک میکنه و دستاشو دو طرفم میزاره.سرشو میاره نزدیک که شوکه نگاش میکنم.چشمامو سریع میبندم که آروم کنار گوشم زمزمه میکنه.
-از این به بعد بیشتر اینکارو بکن..حس خوبی بهم میده
هنگ کرده دستامو دستامو نزدیک صورتم میگیرم و کمی عقب میرم.
+ح.حس خوب؟.!
-اوهوم
پنجولمو میزارم رو صورتش و از خودم فاصلهاش میدم.
+نکنه اینم جزو اذیت کردناته؟؟
با آرامش نیشخند زد.
-میدونی که من برای اذیت کردنت نیازی به گفتن این حرفا ندارم
+ه.هه؟!؟
-ببینم به اینکه یک نفر دیگهای هم هست که دمشو به صورتم میماله حسودی میکنی؟
+م.میو اون فقط یکبار بود!و آخرین بارم خواهد بود!چرا بزرگش می.کنی یک چیزی گفتمم!
-چرا؟؟
+چی چرا؟؟
-اینکه آخرین باری میشه که دمتو به صورتم می.مالی
گیج نگاش میکنم.
+چون یکی دیگه هست که اینکارو برات بکنه
لپامو باد میکنم که دوتا انگشتشو از دو طرف رو لپام فشار میده و بادشونو خالی میکنه.
+میو!
-ولی اون دم نرمیِ دم تو رو نداره
لعنتی دم خودمو با چی مقایسه میکنی!؟میو نکنه غیر از من واقعا یکی دیگهای هم هست؟..ن.نه من که همیشه باهاشم.چرا برام مهمه الان؟؟….هست؟؟!؟
+میو به اون یکی دیگه بگو به دمش نرمکننده بزنه تا نرم شه
-بازم به نرمی دم تو نمیرسه
+میو بیخیال میشی!؟
-هوممم..نه
+هوم نکن رو مخه میو
چونشو دوباره میزاره رو سرم و تو بغلش کامل جمع میکنمی.این دیگه چیه؟…از خجالت می.مونم چیکار کنم.
-هوم
+م.میگم..هوم نکن…!
-دوست دارممم
+شیتا دوست نداره هوم کنی میو!
-پس تو هم میو میو نکن
+از خداتم باشه شیتا میو میو کنه میو!
-پس تو هم از خدات باشه برات هوم کنم
+هه؟!
-جلوی کمتر کسی هوم میکنم
+تو که همیشه داری هوم میکنی!
-هوم
+گفتم..هوم نکککککنننننننننننن !!!!!!!!!
۱.۳k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.