عشق یهوییpart 20
رفتم همونجا بعد همون طبقه رفتم یه سری به دختره زدم از توی دوربین ودیدم نه نشسته رفتم یه رستوران یه غذا خریدم ودادم به بادیگاردها تا غذا روبدن به دختره چون حوصلش رو نداشتم
بعد رفتم خونه رفتم تو اتاق
*ویو تهیونگ*
پشت در بودم داشتم لباس میپوشیدم یهو ا/ت درو باز کرد یهو اومد جلو وافتاد تو بغلم ولبش😊
ا/ت:🤐
تهیونگ:بیبی حواست کجاست
ا/ت:بیبی
تهیونگ : اره مگه ببیبیم نیستی اگر هم نیستی پس بیبی کی
ا/ت:تهیونگ بسه خجالت میکشم
تهیونگ:اخه ادم از ددیش خجالت میکشه
ا/ت:تهیونگ نه
تهیونگ: چرا
ا/ت:نمیتونم
تهیونگ: دیگه باید
ا/ت فرار کرد واز پله های اتاق رفت پایین یهو..
*پایان*
کامنت ۳
لایک ۱۰
وبشیم ۶۵ تایی
بعد رفتم خونه رفتم تو اتاق
*ویو تهیونگ*
پشت در بودم داشتم لباس میپوشیدم یهو ا/ت درو باز کرد یهو اومد جلو وافتاد تو بغلم ولبش😊
ا/ت:🤐
تهیونگ:بیبی حواست کجاست
ا/ت:بیبی
تهیونگ : اره مگه ببیبیم نیستی اگر هم نیستی پس بیبی کی
ا/ت:تهیونگ بسه خجالت میکشم
تهیونگ:اخه ادم از ددیش خجالت میکشه
ا/ت:تهیونگ نه
تهیونگ: چرا
ا/ت:نمیتونم
تهیونگ: دیگه باید
ا/ت فرار کرد واز پله های اتاق رفت پایین یهو..
*پایان*
کامنت ۳
لایک ۱۰
وبشیم ۶۵ تایی
۲۱.۸k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.