اون پلیس خفنیه .. پارت: ۱۱
دنسیول : قاتل منم
گوجو لال شد ، مغزش هیچی رو انالیز نمیکرد در فکر بسیار عمیقی فرو رفته بود که ناگهان صدای زدن در اومد .
دنسیول پوزخندی زد و گفت: بیا تو
گوجو تو ذهنش گفت: مگه در قفل نبود ؟ اون کیه که کلید اتاق رو داره؟ اصلا اون کیه ؟
ژولپر اومد داخل اتاق جنی هم به خودش آورده ، جنی خیلی تعجب کرده بود و یکم ترسیده بود .
گوجو فریاد زد و گفت: اینجا چه خبره مرتیکه ؟!
دنسیول گفت: بشین سر جات و درست صحبت کن
دنسیول گفت: ۲۴ سال پیش ، لیونل کاساندرا منو از خانواده بیرون انداخت .. اره اون برادر بزرگ ترم بود ولی چه حقی داشت فقط بخاطر یک نام خانوادگی مزخرف منو از همه چیز محروم کنه ؟
سال ها گذشت من شدم ارشد اداره پلیس پس حالا تا فرصت بود باید انتقامم رو بگیرم
جنی با صدایی لرزان گفت: پس.. پس تو یعنی عمو ما هستی؟ چطور دلت اومد خواهر منو ، برادر خودت رو بکشی؟ تو که اصلا به عمارت نیومدی پس چجوری این کار رو انجام دادی ؟
دنسیول: شنیدی میگن جواب اشتباهات پدر و مادر رو بچه هاشون میدن ؟
شما هم حالا دارین جواب اشتباهات پدر و مادرتون رو پس میدید
من نمیتونستم بدون اینکه پامو تو اون خونه بزارم قتل رو انجام بدم پس به یه شریک نیاز داشتم که برای جفتمون دو سر سود بشه
پس با برادرت آشنا شدم
اون انقدر پول پرست هست که خانوادشو بفروشه پس معامله ..
ژولپر : پس معامله کردیم که اگه من خانواده کاساندرا رو نابود کنم و وارث هاشو از بین ببرم ارث خانواده به من برسه و در عوض به عنوان تنها وارث دنسیول کاساندرا رو به خانواده برگردونم ، با اینکارم دو سر سود میشد
گوجو وحشت کرد و گفت: پ..پس یعنی الان فقط ..
ژولپر: جنی مونده !
ادامه دارد ...
گوجو لال شد ، مغزش هیچی رو انالیز نمیکرد در فکر بسیار عمیقی فرو رفته بود که ناگهان صدای زدن در اومد .
دنسیول پوزخندی زد و گفت: بیا تو
گوجو تو ذهنش گفت: مگه در قفل نبود ؟ اون کیه که کلید اتاق رو داره؟ اصلا اون کیه ؟
ژولپر اومد داخل اتاق جنی هم به خودش آورده ، جنی خیلی تعجب کرده بود و یکم ترسیده بود .
گوجو فریاد زد و گفت: اینجا چه خبره مرتیکه ؟!
دنسیول گفت: بشین سر جات و درست صحبت کن
دنسیول گفت: ۲۴ سال پیش ، لیونل کاساندرا منو از خانواده بیرون انداخت .. اره اون برادر بزرگ ترم بود ولی چه حقی داشت فقط بخاطر یک نام خانوادگی مزخرف منو از همه چیز محروم کنه ؟
سال ها گذشت من شدم ارشد اداره پلیس پس حالا تا فرصت بود باید انتقامم رو بگیرم
جنی با صدایی لرزان گفت: پس.. پس تو یعنی عمو ما هستی؟ چطور دلت اومد خواهر منو ، برادر خودت رو بکشی؟ تو که اصلا به عمارت نیومدی پس چجوری این کار رو انجام دادی ؟
دنسیول: شنیدی میگن جواب اشتباهات پدر و مادر رو بچه هاشون میدن ؟
شما هم حالا دارین جواب اشتباهات پدر و مادرتون رو پس میدید
من نمیتونستم بدون اینکه پامو تو اون خونه بزارم قتل رو انجام بدم پس به یه شریک نیاز داشتم که برای جفتمون دو سر سود بشه
پس با برادرت آشنا شدم
اون انقدر پول پرست هست که خانوادشو بفروشه پس معامله ..
ژولپر : پس معامله کردیم که اگه من خانواده کاساندرا رو نابود کنم و وارث هاشو از بین ببرم ارث خانواده به من برسه و در عوض به عنوان تنها وارث دنسیول کاساندرا رو به خانواده برگردونم ، با اینکارم دو سر سود میشد
گوجو وحشت کرد و گفت: پ..پس یعنی الان فقط ..
ژولپر: جنی مونده !
ادامه دارد ...
۴.۵k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.