فیک .. عشق تغییر می کند و می تواند تغییر دهد
part .9
فردا ظهر داخل شرکت *
( داداشای گلم و خواهران دوست داشتنی از این به بعد هر جا _ برای درائه ... ٪ اومد برای هیجین..... + برای نامجون🥲نه که یخورده تنبلم حوصله ی نوشتن ندارم هردفعه )
_ نامجون میگم برای یکشنبه وقت داری ؟ ( نه که در فرنگ دور یکشنبه ها جمعشونه برا همین 🥲😂)
+ آره
_ میگم به وکیلت بگو لوکیشن میدم بیاین اگه تو یه خرابه ظاهر شدین تعجب نکنین و به هیچ عنوان هم نباید اسمی از رفیق من بیارین
+ باشه چه ساعتی ؟
_ ۲ ظهر
+ باشه اوکیه
راوی *
سه روز میگذره و درا با نامجون و هیجین میخوان برن به همون مکان ... درا که با هزار بدبختی رفیقشو راضی کرده و از اون جائی هم که با هم صمیمی نبودن اوضاع سخت میشد خیلی استرس داشت ...
هیجینم کلی شیک و پیک کرده و با نامجون میرن اونجا
نامجون *
خدایا این خرابه دیگه کجاست چرا انقد دارکه فضاش خفه اس خدا کنه اتفاقی برامون نیافته ( هر چند که به درا اعتماد داشت اما فضا یجوری بود دور از شهر و کسی هم نبود ... عکسو براتون میزارم اسلاید سوم )
٪ خب رسیدیم رئیس گرامی ...
+ باشه بریم
افتر ئه مینت *
_ سلام آر ام اوه اچ چه خبرا پسر ؟ ( درا نمخواست اون دو نفر رو کامل معرفی کنه و دلش نمخواست اتفاقی پیش بیاد یا براشون بد بشه قبلا هم با نامجون هماهنگ کرده بود که آر ام صداش کنه و به هیجینم و اچ میگفت )
آر ام و اچ باهم : سلام دخترا خوبیم
(■این برای اون هکرس امسش رائله )
■ سلام آقایون درا نمی خوای معرفی کنی ؟ البته ایشونو که می شناسم همونیه که زد به ماشینم و در رفت
_ هاا ؟ منظورت چیه دختر ؟ ایشون آر ام رفیق بچگیم و ایشونم اچ نامزدم ...
+ اوه میگم شما رو یه جا دیدما بازم ببخشید
هیجین *
چی ؟؟؟؟ به من گفت نامزدم ؟ وای چرا حس خوبی داره بهم دست میده چرا نباید از این جمله متنفر باشم چرا آخه اینجوریم .... ( یجورایی قند تو دلش آب شده بود )
■ آها خوشبختم .. خب شما ها باید آدرس سایت و هر اطلاعاتی که از کوک دارین رو بهم بدین شاید بتونم چیزی از توش در بیارم اما اگه رمزش زیادی قوی باشه حداقل یه هفته طول میکشه
+ اوه ما وقتمون کمه لطفا سریع تر برامون پیداش کنین
فردا ظهر داخل شرکت *
( داداشای گلم و خواهران دوست داشتنی از این به بعد هر جا _ برای درائه ... ٪ اومد برای هیجین..... + برای نامجون🥲نه که یخورده تنبلم حوصله ی نوشتن ندارم هردفعه )
_ نامجون میگم برای یکشنبه وقت داری ؟ ( نه که در فرنگ دور یکشنبه ها جمعشونه برا همین 🥲😂)
+ آره
_ میگم به وکیلت بگو لوکیشن میدم بیاین اگه تو یه خرابه ظاهر شدین تعجب نکنین و به هیچ عنوان هم نباید اسمی از رفیق من بیارین
+ باشه چه ساعتی ؟
_ ۲ ظهر
+ باشه اوکیه
راوی *
سه روز میگذره و درا با نامجون و هیجین میخوان برن به همون مکان ... درا که با هزار بدبختی رفیقشو راضی کرده و از اون جائی هم که با هم صمیمی نبودن اوضاع سخت میشد خیلی استرس داشت ...
هیجینم کلی شیک و پیک کرده و با نامجون میرن اونجا
نامجون *
خدایا این خرابه دیگه کجاست چرا انقد دارکه فضاش خفه اس خدا کنه اتفاقی برامون نیافته ( هر چند که به درا اعتماد داشت اما فضا یجوری بود دور از شهر و کسی هم نبود ... عکسو براتون میزارم اسلاید سوم )
٪ خب رسیدیم رئیس گرامی ...
+ باشه بریم
افتر ئه مینت *
_ سلام آر ام اوه اچ چه خبرا پسر ؟ ( درا نمخواست اون دو نفر رو کامل معرفی کنه و دلش نمخواست اتفاقی پیش بیاد یا براشون بد بشه قبلا هم با نامجون هماهنگ کرده بود که آر ام صداش کنه و به هیجینم و اچ میگفت )
آر ام و اچ باهم : سلام دخترا خوبیم
(■این برای اون هکرس امسش رائله )
■ سلام آقایون درا نمی خوای معرفی کنی ؟ البته ایشونو که می شناسم همونیه که زد به ماشینم و در رفت
_ هاا ؟ منظورت چیه دختر ؟ ایشون آر ام رفیق بچگیم و ایشونم اچ نامزدم ...
+ اوه میگم شما رو یه جا دیدما بازم ببخشید
هیجین *
چی ؟؟؟؟ به من گفت نامزدم ؟ وای چرا حس خوبی داره بهم دست میده چرا نباید از این جمله متنفر باشم چرا آخه اینجوریم .... ( یجورایی قند تو دلش آب شده بود )
■ آها خوشبختم .. خب شما ها باید آدرس سایت و هر اطلاعاتی که از کوک دارین رو بهم بدین شاید بتونم چیزی از توش در بیارم اما اگه رمزش زیادی قوی باشه حداقل یه هفته طول میکشه
+ اوه ما وقتمون کمه لطفا سریع تر برامون پیداش کنین
۳.۲k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.