وانشات دوراهی عشق پارت 1

چند ماهی میشد که دوست دختر تهیونگ بودی ساعت های پنج بود . دراز کشیده بودی روی مبل که دیدی تهیونگ با یک لباس شیک اومد پایین .
تهیونگ : بیبی من میرم بیرون زودی بر میگردم
ا/ت : باشه
چند وقتی بود که تهیونگ زیاد مهلت نمی گذاشت کم کم داشتی شک میکردی که شاید پای کسی در میونه بعد از این که تهیونگ رفت سری حاضر شدی که بای دنبال ببینی کجا میره سویچ ورداشتی و رفتی توی پارکینگ دیدی ماشین تهیونگ هنوز توی پارکینگ ولی خودش نیست.

از زبان تهیونگ
رسیدم توی پارکینگ که دیدمسویچم رو جا گذاشتم برای همین رفتم تا سویچم رو بردارم وقتی در خونه رو باز کردم دیدم که ا/ت نیست برای همین سریع زنگ زدم بهش تا ببینم کجا رفته ...‌‌‌‌‌‌....

از زبان ا/ت
سوار ماشین شدم راه افتادم ماشین رو توی کوچه ی خونمون پارک کردم تا تهیونگ بیاد بیرون چند دقیقه صبر کردم که دیدم گوشیم زنگ میخوره . تهیونگ بود..... جواب دادم .
تهیونگ : الو ا/ت کجایی
ا/ت : من خونه دیگه کجا میتونم باشم
تهیونگ : به کو من که نمی بینمت
ا/ت : مگه تو خونه ای
تهیونگ : اوهومممم . الان کجایی
ا/ت : من..‌من دارم میرم خ....خ...خرید اره خرید
تهیونگ : امید وارم همین طور باشه . بای
ا/ت : بای
دیگه لو رفته بودم برای همین ماشین رو روشن کردم و راه افتادم داشتم داشتم توی خیابون میگشتم که .......