رمان پارت۲
دم دراملاکی وقتی خونه خریدن زنگ زدن به اسیه سوسن گفتن اماده شیدما داریم میایم فقط هیچی برنداری میریم اونجامیخریم دوروک.راستی عمرعمورسول گفت چنتا پرونده ازت میخوادبروبهش بده بد میریم عمر.باشه توراه دوروک.عشقم سردت نیست اسیه.نه مرسی دوروک راستی وایسادیم چیزبخریم دوروک.باشه عزیزم عمر.عشقم دوروک زنگ زد وایسیم خوراکی بخریم
۱.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.