پارت بیست و سوم
خودت خواستی سویونگ
بعد دنبالش دوییدم بلاخره گیرش اوردم
سویونگ همین جور داشت می رفت عقب که دیگه خرد به دیوار می خواست در بره و لی با دستام زندانیش کرد
سویونگ ـ غلت کردم
کوک ـ نه دیگه خیلی دیره بهت گفتم سر به سر من نزار
بعد کوک سویونگ رو گرفت و انداختش روی تخت و روش خیمه زد و شروع کر به قلقلک دادن سویونگ (اها چی فکر کردی فکر کردی اسماتش می کنم 😏)
سویونگ ـ کوک خخخخ تو رو خدا خخخخخ ولم خخخخخخ کن خخخخ دارم خخخخخ میمیرم خخخخخ
کوک ـ نه دیگه نشد باید برام یه کاری کنی
سویونگ ـ چه کاری هر چی بگی هستم خخخخخ
کوک ـ هر چی
سویونگ ـ هرچی
کوک ـ هوب باید فکر کنم
سویونگ ـ باشه تا تو بری فکر کنی منم برم ناهار درست کنم
کوک ـ نه خودم درست می کنم
سویونگ ـ نه تو صبحانت درست کردی ناهار با من
کوک ـ باشه
ویو سویونگ یعنی چه کاری ازم می خواد حالا ولش کن فعلا برم یه چیزی درست کنم
رفتم و داشتم نهار درست می کردم که یکدفعه دستی دور کمرم حس کردم
می دونستم کوکه پس برگشتم و بغلش کردم و کوک محکم تر بغلم کرد
بعد دنبالش دوییدم بلاخره گیرش اوردم
سویونگ همین جور داشت می رفت عقب که دیگه خرد به دیوار می خواست در بره و لی با دستام زندانیش کرد
سویونگ ـ غلت کردم
کوک ـ نه دیگه خیلی دیره بهت گفتم سر به سر من نزار
بعد کوک سویونگ رو گرفت و انداختش روی تخت و روش خیمه زد و شروع کر به قلقلک دادن سویونگ (اها چی فکر کردی فکر کردی اسماتش می کنم 😏)
سویونگ ـ کوک خخخخ تو رو خدا خخخخخ ولم خخخخخخ کن خخخخ دارم خخخخخ میمیرم خخخخخ
کوک ـ نه دیگه نشد باید برام یه کاری کنی
سویونگ ـ چه کاری هر چی بگی هستم خخخخخ
کوک ـ هر چی
سویونگ ـ هرچی
کوک ـ هوب باید فکر کنم
سویونگ ـ باشه تا تو بری فکر کنی منم برم ناهار درست کنم
کوک ـ نه خودم درست می کنم
سویونگ ـ نه تو صبحانت درست کردی ناهار با من
کوک ـ باشه
ویو سویونگ یعنی چه کاری ازم می خواد حالا ولش کن فعلا برم یه چیزی درست کنم
رفتم و داشتم نهار درست می کردم که یکدفعه دستی دور کمرم حس کردم
می دونستم کوکه پس برگشتم و بغلش کردم و کوک محکم تر بغلم کرد
۹.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.