می خرامد در میان سبزه زار
می خرامد در میان سبزه زار
#دختر_ناز_بهار...!
بر تن اش پیراهن سبز گل آرای حریر
گیسوانش خوشه ی زرین گندم
ساقه هایی ریخته تا ساق پا چون آبشار
گونه هایش سیب سرخ و
گردن آویزش تمشک و
بر لبش شهد انار ...
می خرامد در میان سبزه زار
#دختر_ناز_بهار..!
میزند بر سبزه های دامنش چین چین گره
تا گره از کار دنیا وا شود...!
می نشیند بر لب جو
می سپارد غصه ها را دست آب
تا زلالی ها بشوید آنچه مانده از غبار
دور تا دورش چکاوک های شاد
رقصشان میگیرد از آواز برگ
میزنند از نم نم باران ، سه تار
میخرامد در میان سبزه زار
#دختر_ناز_بهار...!
مردمان جشن های یادگار
میزنند از شهر بیرون سوی او
دست در دست نسیم
پا به پای جویبار
تا تمام سیزده ها را به در باشند باهم
رهسپار دشت و صحرا
عازم کوه و کمر باشند باهم
تا ببالد
تا برقصد
تا بخندد
در میان سبزه زار
#دختر_ناز_بهار ...
#دختر_ناز_بهار...!
بر تن اش پیراهن سبز گل آرای حریر
گیسوانش خوشه ی زرین گندم
ساقه هایی ریخته تا ساق پا چون آبشار
گونه هایش سیب سرخ و
گردن آویزش تمشک و
بر لبش شهد انار ...
می خرامد در میان سبزه زار
#دختر_ناز_بهار..!
میزند بر سبزه های دامنش چین چین گره
تا گره از کار دنیا وا شود...!
می نشیند بر لب جو
می سپارد غصه ها را دست آب
تا زلالی ها بشوید آنچه مانده از غبار
دور تا دورش چکاوک های شاد
رقصشان میگیرد از آواز برگ
میزنند از نم نم باران ، سه تار
میخرامد در میان سبزه زار
#دختر_ناز_بهار...!
مردمان جشن های یادگار
میزنند از شهر بیرون سوی او
دست در دست نسیم
پا به پای جویبار
تا تمام سیزده ها را به در باشند باهم
رهسپار دشت و صحرا
عازم کوه و کمر باشند باهم
تا ببالد
تا برقصد
تا بخندد
در میان سبزه زار
#دختر_ناز_بهار ...
۱۰.۷k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰