Seven (part 11)
بعد از حمام لباسی به اصطلاح پوشیده تن کرد و بدون آنکه موهایش را خشک کند سمت سالن اصلی رفت
مردی را دید که به نظر آشنا بود ، بله همان مردی بود که دیروز در آغوشش بود
انقدر به او خیره بود که خود مرد گفت :
" میخوای همش زل بزنی؟ صبحانه بخور دیر شده"
ابرو بالا انداخت
" برای چه کاری؟"
مرد در جواب گفت :
" باید رقصیدن رو از همین الان شروع کنی ، کارت بد نیست اما اینجا همه بین عالی و عالی تر رتبه بندی میشن ، باید رقص میله یاد بگیری "
یهو یاد میله ی داخل اتاق افتاد
" من برای چی باید رقص میله یاد بگیرم؟"
فنجان قهوه ی داخل دست مرد محکم روی میز کوبیده شد
" برای اینکه تورو خریدم! و هر چی بخرم در اختیار منه و هر کاری میگم باید مو به مو انجام بده "
بدون آنکه ذره ای بترسد محکم گفت :
"من برای یاد گرفتن چیزی که بهش نیازی ندارم دلیل لازم دارم ، اگر نه منم انجام نمیدم، من همین الانشم به اندازه کافی رقص بلدم "
صدای خنده ی مرد داخل سالن پیچید
" خوبه ، موش نیستی اما چموشی !
رقص یاد میگیری چون فعلا تحت کنترل منی ، اما وقتی صاحب اصلیت بیاد هر چی اون بگه تو انجام میدی "
" صاحب اصلیم؟"
مرد بی توجه به سؤالش ادامه داد :
" اینجا ندیمه داری ، لباس پوشیدن آرایش یا حمام اونا کمکت میکنن ، به جز سالن رقص و اتاقت حق نداری جای دیگه ای بری یک ماه فرصت داری تا رقص یاد بگیری و یک ماه از همین امروز شروع میشه !"
از روی صندلی بلند شد ، یقه ی کت مشکی رنگ براق داخل تنش را مرتب کرد و سمت در ورودی رفت که صدای دخترانه مانع قدم بعدی اش شد
" صاحب اصلیم یعنی چی؟ مگه شما منو نخریدین پس برای چی یکی دیگه باید اینطوری خطاب بشه؟"
لبخند زد ، بازی جالبیست برای مردی که ۵۰ سال داشت
"صاحب اصلی تو پسر منه ، نه من !"
مردی را دید که به نظر آشنا بود ، بله همان مردی بود که دیروز در آغوشش بود
انقدر به او خیره بود که خود مرد گفت :
" میخوای همش زل بزنی؟ صبحانه بخور دیر شده"
ابرو بالا انداخت
" برای چه کاری؟"
مرد در جواب گفت :
" باید رقصیدن رو از همین الان شروع کنی ، کارت بد نیست اما اینجا همه بین عالی و عالی تر رتبه بندی میشن ، باید رقص میله یاد بگیری "
یهو یاد میله ی داخل اتاق افتاد
" من برای چی باید رقص میله یاد بگیرم؟"
فنجان قهوه ی داخل دست مرد محکم روی میز کوبیده شد
" برای اینکه تورو خریدم! و هر چی بخرم در اختیار منه و هر کاری میگم باید مو به مو انجام بده "
بدون آنکه ذره ای بترسد محکم گفت :
"من برای یاد گرفتن چیزی که بهش نیازی ندارم دلیل لازم دارم ، اگر نه منم انجام نمیدم، من همین الانشم به اندازه کافی رقص بلدم "
صدای خنده ی مرد داخل سالن پیچید
" خوبه ، موش نیستی اما چموشی !
رقص یاد میگیری چون فعلا تحت کنترل منی ، اما وقتی صاحب اصلیت بیاد هر چی اون بگه تو انجام میدی "
" صاحب اصلیم؟"
مرد بی توجه به سؤالش ادامه داد :
" اینجا ندیمه داری ، لباس پوشیدن آرایش یا حمام اونا کمکت میکنن ، به جز سالن رقص و اتاقت حق نداری جای دیگه ای بری یک ماه فرصت داری تا رقص یاد بگیری و یک ماه از همین امروز شروع میشه !"
از روی صندلی بلند شد ، یقه ی کت مشکی رنگ براق داخل تنش را مرتب کرد و سمت در ورودی رفت که صدای دخترانه مانع قدم بعدی اش شد
" صاحب اصلیم یعنی چی؟ مگه شما منو نخریدین پس برای چی یکی دیگه باید اینطوری خطاب بشه؟"
لبخند زد ، بازی جالبیست برای مردی که ۵۰ سال داشت
"صاحب اصلی تو پسر منه ، نه من !"
۱۲.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.