فراموشت نمیکنم! P.9
☆پارت نهم☆
+یادته وقتی مدرسه ای بودم یه پسررو که تو کافه ی جلو مدرسه کار میکردو دوس داشتم؟
=اره...چرا میپرسی؟
+بنظرم اون الان از من خوشبخت تره
=چرا؟چون الان بین دوراهی؟
+نه...چون اون الان حتما یه کار درست حسابی و یه خانواده ی خوب و یه زندگی عالی داره...من فقط مسخرش میکردم...عذاب وجدان دارم...انگار تاوان پس دارم میدم
=چیشد بهت؟
+....
=چیشده به یادش افتادی؟
+میخوام ببینم اون همه تلاش کرده به آرزوش رسیده یانه؟
=چرا؟
+چون من رویاهام نابود شد...
=ا.ت
+هوم
=بیا بریم خونه
سوار ماشین شدیم رفتیم خونه...مامان و بابا هنوز خواب بودن با توجه به اینکه ا.ت میخواست از کارش انصراف بده ناراحت بودم ولی از یه طرفیم خودم خواستم که نره...خب ما وضع مالی خوبی نداریم اما احساسات داریم
ا.ت رفت بخوابه منم با فکر به سوال ا.ت خوابیدم تا صبح
[ویو ا.ت]
چشمامو با نور خورشید باز کردم رفتم یه دوش مفصلگرفتم اماده شدم برای اینکه برم پیش خانوم سونگ و اینکه میخواو بهش بگم که میخوام استعفا بدم...
اماده شدم(بچه ها تیپ معمولی زد عکس نمیزارم)
رفتم پایین ...
م.آ: صبجونه نمیخوری؟
+نه مامان جونم...فعلا خداحافظ
سوار تاکسی شدم رفتم فروشگاه..
سونگ:چرا انقد دیر کردی خانوم ا.ت؟^عصبی^
+اگه میشه میخوام استعفا بدم...
خانوم سونگ با ناراحتی استعفا نامه رو اورد پرش کردمو خواستم بیام بیرون که..
سونگ: من روم نمیشه ولی خودت به اقای کیم بگو
+چشم
خداحافظی کردم...همش تو فکر این بودم که من جیمینو میخوام....اما جین چیییی؟
تو این فکرا بودم که جین زنگ زد..
خب خب شرط:
۵ لایک
۵ کامنت
ممنون از حمایتا🫠
+یادته وقتی مدرسه ای بودم یه پسررو که تو کافه ی جلو مدرسه کار میکردو دوس داشتم؟
=اره...چرا میپرسی؟
+بنظرم اون الان از من خوشبخت تره
=چرا؟چون الان بین دوراهی؟
+نه...چون اون الان حتما یه کار درست حسابی و یه خانواده ی خوب و یه زندگی عالی داره...من فقط مسخرش میکردم...عذاب وجدان دارم...انگار تاوان پس دارم میدم
=چیشد بهت؟
+....
=چیشده به یادش افتادی؟
+میخوام ببینم اون همه تلاش کرده به آرزوش رسیده یانه؟
=چرا؟
+چون من رویاهام نابود شد...
=ا.ت
+هوم
=بیا بریم خونه
سوار ماشین شدیم رفتیم خونه...مامان و بابا هنوز خواب بودن با توجه به اینکه ا.ت میخواست از کارش انصراف بده ناراحت بودم ولی از یه طرفیم خودم خواستم که نره...خب ما وضع مالی خوبی نداریم اما احساسات داریم
ا.ت رفت بخوابه منم با فکر به سوال ا.ت خوابیدم تا صبح
[ویو ا.ت]
چشمامو با نور خورشید باز کردم رفتم یه دوش مفصلگرفتم اماده شدم برای اینکه برم پیش خانوم سونگ و اینکه میخواو بهش بگم که میخوام استعفا بدم...
اماده شدم(بچه ها تیپ معمولی زد عکس نمیزارم)
رفتم پایین ...
م.آ: صبجونه نمیخوری؟
+نه مامان جونم...فعلا خداحافظ
سوار تاکسی شدم رفتم فروشگاه..
سونگ:چرا انقد دیر کردی خانوم ا.ت؟^عصبی^
+اگه میشه میخوام استعفا بدم...
خانوم سونگ با ناراحتی استعفا نامه رو اورد پرش کردمو خواستم بیام بیرون که..
سونگ: من روم نمیشه ولی خودت به اقای کیم بگو
+چشم
خداحافظی کردم...همش تو فکر این بودم که من جیمینو میخوام....اما جین چیییی؟
تو این فکرا بودم که جین زنگ زد..
خب خب شرط:
۵ لایک
۵ کامنت
ممنون از حمایتا🫠
۴.۴k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.