الماس سیاه
✧پارت 1✧
«ات»
صبح باصدای الارم گوشی بیدار شدم هنوز ویندوزم بالا نیومده بود که یکی محکم زد تو گوشم بعد نگاه کردم دیدم لارا بهش گفتم
ات: پدسگ نبیبینی خوابم
لارا: پاشو امروز اخرین امتحانمونه بعد باید انتقالی به کره بگیریم پاشو الان دیرمون میشه
ات: باشه حالا اوفففففف هنوز خوابم میاد
لارا رفت منم رفتم کارای مربوطه رو انجام دادم بعد رفتم ی دوش 10مینی گرفتم لباسامو پوشیدم رفتم پایین
ات: سلام به همگی 🙂
اعضا: سلام صبح بخیر
ات: صبح شما هم بخیر
﴿ویو بعد از صبحانه ﴾
خوب طوری مدرسه شده بود که هر لباسی میپوشیدی اجازه میدادن خب منم چون زمستون بود لباس چرم پوشیدم وبا بچه ها رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت دانشگاه آزادی وقتی وارد شدیم رفتیم امتحان شیمی رو دادیم و از مدیر مدرسه انتقالی به کره رو گرفتیم من، لارا، سوا از قبل چمدونامونو جمع کردیم رفتیم سمت خونه چون لاراوسوا اومدن دنبالم الان منو رسوندن منم رفتم از بابا و مامان خداحافظی کردم مامان کلی چیز میز کرد همراهم بعد سوا اومد دنبالم
ات؛: سلام سوا
سوا: سلام خوشگله
ات: بریم دنبال لارا
سوا: اره بریم لتس گوی
“ویو رسیدن به خونه ی لارا”
ات: سوا بوق بزن بیاد
یوا: باش
دیدیم لارا اومد
لارا: سلام بچه ها
ات وسوا: سلام
لارا: بریم
سوا و ات: اره بریمممممم به سمت فرودگاه
«ات»
صبح باصدای الارم گوشی بیدار شدم هنوز ویندوزم بالا نیومده بود که یکی محکم زد تو گوشم بعد نگاه کردم دیدم لارا بهش گفتم
ات: پدسگ نبیبینی خوابم
لارا: پاشو امروز اخرین امتحانمونه بعد باید انتقالی به کره بگیریم پاشو الان دیرمون میشه
ات: باشه حالا اوفففففف هنوز خوابم میاد
لارا رفت منم رفتم کارای مربوطه رو انجام دادم بعد رفتم ی دوش 10مینی گرفتم لباسامو پوشیدم رفتم پایین
ات: سلام به همگی 🙂
اعضا: سلام صبح بخیر
ات: صبح شما هم بخیر
﴿ویو بعد از صبحانه ﴾
خوب طوری مدرسه شده بود که هر لباسی میپوشیدی اجازه میدادن خب منم چون زمستون بود لباس چرم پوشیدم وبا بچه ها رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت دانشگاه آزادی وقتی وارد شدیم رفتیم امتحان شیمی رو دادیم و از مدیر مدرسه انتقالی به کره رو گرفتیم من، لارا، سوا از قبل چمدونامونو جمع کردیم رفتیم سمت خونه چون لاراوسوا اومدن دنبالم الان منو رسوندن منم رفتم از بابا و مامان خداحافظی کردم مامان کلی چیز میز کرد همراهم بعد سوا اومد دنبالم
ات؛: سلام سوا
سوا: سلام خوشگله
ات: بریم دنبال لارا
سوا: اره بریم لتس گوی
“ویو رسیدن به خونه ی لارا”
ات: سوا بوق بزن بیاد
یوا: باش
دیدیم لارا اومد
لارا: سلام بچه ها
ات وسوا: سلام
لارا: بریم
سوا و ات: اره بریمممممم به سمت فرودگاه
۲۶۷
۰۷ دی ۱۴۰۳