★روح من 1★
<ویو چویا>
مهماندار:سفر خوشی رو برای شما آرزو میکنیم...
چویا:به کیـ*ـرم که سفر خوشی رو آرزو میکنید...
چویا:من چویا ناکاهارا هستم و 23 سالمه
امروز قراره از کانادا به سمت ژاپن برم...
اصلا دوست ندارم کانادا رو ترک کنم ولی خب
مجبورم...مامانم گفت باید برای چند ماه اونجا بمونم
بعد برگردم...حالا چرا منو فرستادن کسی نمیدونه!
خب بگذریم حدود 15 دقیقه دیگه میرسیم ژاپن
آه...اصلا حوصله رفتن پیش آکوتاگاوا رو ندارم
پسره ی رو مخ...
*15 دقیقه بعد*
چویا:آیی آیی کمرم خشک شد...
هوی...این پسرک***کجاعه؟
گفت پیش صندوقم...آها دیدمش...
آکوتاگاوا:سلام خوبی؟
چویا:هوم...بریم
آکوتاگاوا:باشه
.
.
.
.
*ویو خونه*
چویا:راستی من 2 روز دیگه میرم تا یه خونه
جدبد بگیرم
آکوتاگاوا:بزار حالا وارد خونه بشی بعد بگو..
چویا:ایشش
اکوتاگاوا:اتاق طبقه بالا مال خودته فعلا...اگه بیشتر هم بمونی ممنون میشم
چویا:هوم..شب بخیر
آکوتاگاوا:شب بخیر
چویا:....
چویا:فردا باید حتما برن سراغ خونه..نمیتونم توی خونه اکو بمونم
فعلا بخوابم...
*دینگ دینگ*
این کیه این موقع شب؟..آه...مامان عه
مهماندار:سفر خوشی رو برای شما آرزو میکنیم...
چویا:به کیـ*ـرم که سفر خوشی رو آرزو میکنید...
چویا:من چویا ناکاهارا هستم و 23 سالمه
امروز قراره از کانادا به سمت ژاپن برم...
اصلا دوست ندارم کانادا رو ترک کنم ولی خب
مجبورم...مامانم گفت باید برای چند ماه اونجا بمونم
بعد برگردم...حالا چرا منو فرستادن کسی نمیدونه!
خب بگذریم حدود 15 دقیقه دیگه میرسیم ژاپن
آه...اصلا حوصله رفتن پیش آکوتاگاوا رو ندارم
پسره ی رو مخ...
*15 دقیقه بعد*
چویا:آیی آیی کمرم خشک شد...
هوی...این پسرک***کجاعه؟
گفت پیش صندوقم...آها دیدمش...
آکوتاگاوا:سلام خوبی؟
چویا:هوم...بریم
آکوتاگاوا:باشه
.
.
.
.
*ویو خونه*
چویا:راستی من 2 روز دیگه میرم تا یه خونه
جدبد بگیرم
آکوتاگاوا:بزار حالا وارد خونه بشی بعد بگو..
چویا:ایشش
اکوتاگاوا:اتاق طبقه بالا مال خودته فعلا...اگه بیشتر هم بمونی ممنون میشم
چویا:هوم..شب بخیر
آکوتاگاوا:شب بخیر
چویا:....
چویا:فردا باید حتما برن سراغ خونه..نمیتونم توی خونه اکو بمونم
فعلا بخوابم...
*دینگ دینگ*
این کیه این موقع شب؟..آه...مامان عه
۳.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.