دختر بچه
#دختر_بچه
#part11
"ویو ات"
با تعجب زل زدم بش
اینا اینجا چیکا میکنن ؟
نشست روی صندلی کنار تخت و با لبخند مزخرفی بم نگا کرد
ینی چی اخه ؟؟؟؟؟
خواستم بشینم روی تخت ک گفت "بزا سرمت تموم شه بعد هرکار خواستی بکن"
پوزخند زدم و توی همون حالت دراز کشیده موندم
یونا نشست کنار تختم و گفت "خوفی خانم معلم ؟"
ات:"خنده"خوبم قشنگ من
جیهوپ :فراموش کن
ات :چی ؟
جیهوپ :اتفاقایی ک دیشب افتاد و فراموششون کن ! ... برای خودت میگم
ات :"پوزخند"به چه جرعتی دست روی من بلند کردین ؟!
جیهوپ :حقت بود .. نباید دخالت میکردی
ات :جدی ؟تو مگ باباش نیستی ؟
جیهوپ یه نگا به یونا کرد و بعد از روی صندلی بلند شد و جلوش زانو زد
جیهوپ :میتونی بری و توی محوطه ی بیمارستان بازی کنی
یونا :چشم
و یونا از جای ما رفت
اون گذاشت یه بچه ی پنج شیش ساله تنها بره و توی بیمارستان به این بزرگی با ادمای مختلف راه بره ؟؟؟؟
ات :چرا بش گفتی بره ؟اون هنوز بچه اس ... نباید تنها ولش کنی !
جیهوپ :نمیخواد نگرانش باشی ،اون توی هر شرایطی از پس خودش بر میاد
ات : ...
جیهوپ :الان توی بیمارستانی ..اگ نمیخوای بیوفتی توی سرد خونه ، انقد توی کارای من دخالت نکن !
ممکن بود بلای بزرگتری سرت بیاد ... خوش ندارم کسی به پر و بالم بپیچه !
ات :تو لیاقت نگهداری از اون بچه رو نداری !
جیهوپ : دارم یا ندارمش به خودم مربوطه خانم کوچولو
ات :انقد با دل و جرعت حرف نزن !
جیهوپ :هه ...
اومد نزدیک تر
جیهوپ :دلم برات میسوزه بدبخت !
واقعن رفته بود روی اعصابم !
دلم میخواست میز و وردارم و بکوبونم توی صورتش !
سرم و از دستم کندم و از روی تخت بلند شدم
از قسمتی ک سوزن توی دستم بود داشت خون میومد
ات :ببین شازده .. من کاری به زندگیت و اون مردک عوضی و بچت ندارم !فقط نگرانم به حال این مملکت ک پلیسی مث تو داره ... پلیسش ک تو باشی وای به حال دزد و خلافکارش !
دست گلی ک برام اوده بود ور داشتم و پرتش کردم توی سطل اشغال
دیگ بش توجه نکردم و از اون بخش اومدم بیرون
ولی هنوزم نگاه خیرش و احساس میکردم
رفتم سمت پذیرش تا حساب کنم
و گفتم ک سرمم تموم شده .. حداقل اخراش بود
از بیمارستان اومدم بیرون ک یونا رو دیدم
دویید سمتم
یونا :دالی میری خانم معلم ؟
ات :اره عزیزم ،تو هم اینجا نمون زود برو پیش بابات .. باشه ؟
یونا :چشم
ات :افرین
از بیمارستان اومدم بیرون و یه تاکسی گرفتم تا برم خونه
چی فک کرده بود با خودش ؟؟؟ مگ میتونه هرچی میخود بگه و هر چقدم ک بخواد من و تهدیدم کنه ؟
#part11
"ویو ات"
با تعجب زل زدم بش
اینا اینجا چیکا میکنن ؟
نشست روی صندلی کنار تخت و با لبخند مزخرفی بم نگا کرد
ینی چی اخه ؟؟؟؟؟
خواستم بشینم روی تخت ک گفت "بزا سرمت تموم شه بعد هرکار خواستی بکن"
پوزخند زدم و توی همون حالت دراز کشیده موندم
یونا نشست کنار تختم و گفت "خوفی خانم معلم ؟"
ات:"خنده"خوبم قشنگ من
جیهوپ :فراموش کن
ات :چی ؟
جیهوپ :اتفاقایی ک دیشب افتاد و فراموششون کن ! ... برای خودت میگم
ات :"پوزخند"به چه جرعتی دست روی من بلند کردین ؟!
جیهوپ :حقت بود .. نباید دخالت میکردی
ات :جدی ؟تو مگ باباش نیستی ؟
جیهوپ یه نگا به یونا کرد و بعد از روی صندلی بلند شد و جلوش زانو زد
جیهوپ :میتونی بری و توی محوطه ی بیمارستان بازی کنی
یونا :چشم
و یونا از جای ما رفت
اون گذاشت یه بچه ی پنج شیش ساله تنها بره و توی بیمارستان به این بزرگی با ادمای مختلف راه بره ؟؟؟؟
ات :چرا بش گفتی بره ؟اون هنوز بچه اس ... نباید تنها ولش کنی !
جیهوپ :نمیخواد نگرانش باشی ،اون توی هر شرایطی از پس خودش بر میاد
ات : ...
جیهوپ :الان توی بیمارستانی ..اگ نمیخوای بیوفتی توی سرد خونه ، انقد توی کارای من دخالت نکن !
ممکن بود بلای بزرگتری سرت بیاد ... خوش ندارم کسی به پر و بالم بپیچه !
ات :تو لیاقت نگهداری از اون بچه رو نداری !
جیهوپ : دارم یا ندارمش به خودم مربوطه خانم کوچولو
ات :انقد با دل و جرعت حرف نزن !
جیهوپ :هه ...
اومد نزدیک تر
جیهوپ :دلم برات میسوزه بدبخت !
واقعن رفته بود روی اعصابم !
دلم میخواست میز و وردارم و بکوبونم توی صورتش !
سرم و از دستم کندم و از روی تخت بلند شدم
از قسمتی ک سوزن توی دستم بود داشت خون میومد
ات :ببین شازده .. من کاری به زندگیت و اون مردک عوضی و بچت ندارم !فقط نگرانم به حال این مملکت ک پلیسی مث تو داره ... پلیسش ک تو باشی وای به حال دزد و خلافکارش !
دست گلی ک برام اوده بود ور داشتم و پرتش کردم توی سطل اشغال
دیگ بش توجه نکردم و از اون بخش اومدم بیرون
ولی هنوزم نگاه خیرش و احساس میکردم
رفتم سمت پذیرش تا حساب کنم
و گفتم ک سرمم تموم شده .. حداقل اخراش بود
از بیمارستان اومدم بیرون ک یونا رو دیدم
دویید سمتم
یونا :دالی میری خانم معلم ؟
ات :اره عزیزم ،تو هم اینجا نمون زود برو پیش بابات .. باشه ؟
یونا :چشم
ات :افرین
از بیمارستان اومدم بیرون و یه تاکسی گرفتم تا برم خونه
چی فک کرده بود با خودش ؟؟؟ مگ میتونه هرچی میخود بگه و هر چقدم ک بخواد من و تهدیدم کنه ؟
۳.۴k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.