پارت 66
پارت 66
(نفس)
هر دو شون نشسته بودن و فکر میکردن .
هلیا : از اون جایی که من خیلی خسته ام و حال ندارم فکر
کنم به نظرم بهتره تا از در میاد تو بهش بگی بابایی . خودش
دیگه تا آخر خط میره .
من : نه بابا بیچاره میگه زنم خل شد رفت .
ترنم : خببب براش یه جشن بگیریم .
هلیا : برو بابا بیکاری
ترنم : خب میخوای اصلا بهش نگو ولی عوضش یه جشن توپ
از اونایی که جنسیت بچه رو توی اون جشن مشخص میکنند
بگیر .
من : اتفاقا وقتی بچه بودم آرزوم بود که همین کارو بکنم .
هلیا : راستی تو اصلا چند ماهته؟؟
من : میدونم الان من میزنید که چرا زود تر بهتون نگفتم ولی
من الان 4 ماهمه .
هر دو شون با هم گفتن : چچچچچیییییییییییی؟؟؟
هلیا : توی گوریل 4 ماهته و به ما نگفتی ؟
من : گوریل خودتی گراز . خب میخواستم سوپرایز شید.
ترنم : اه بی مزه . من اگه دیگه باهات حرف زدم .
من : عه حالا به نظرتون جشنه رو بگیریم . ؟؟
ترنم : معلومه که آره .
من : عه تو که قرار بود باهام حرف نزنی ؟؟
یکم فکر کرد دید هیچ جوابی توی ذهنش پیدا نمیکنه یه اخم
کرد و گفت : اه نمیخوام اصلا
هلیا : کی میخوای بری سونو گرافی؟
من : نمیدونم
ترنم : فردا خوبه ؟؟ هر چه زود تر باید این جشنو راه بندازیم
راستی مامانت و اینا میدونند؟؟
من : نه
هلیا : چه بی ذوقی به هیچ کسی نگفتی ؟؟
من : اولا بی ذوق نیستم من ذوق و نبوغم واسه سوپرایز کردنه
دوما به غیر از شما دوتا نه به هیچ کسی نگفتم .
ترنم : خب پس بیاین فردا بریم سونوگرافی تا منو هلی
ببینیم این گوگولی دختره یا پسر .
من : باشه
(نفس)
هر دو شون نشسته بودن و فکر میکردن .
هلیا : از اون جایی که من خیلی خسته ام و حال ندارم فکر
کنم به نظرم بهتره تا از در میاد تو بهش بگی بابایی . خودش
دیگه تا آخر خط میره .
من : نه بابا بیچاره میگه زنم خل شد رفت .
ترنم : خببب براش یه جشن بگیریم .
هلیا : برو بابا بیکاری
ترنم : خب میخوای اصلا بهش نگو ولی عوضش یه جشن توپ
از اونایی که جنسیت بچه رو توی اون جشن مشخص میکنند
بگیر .
من : اتفاقا وقتی بچه بودم آرزوم بود که همین کارو بکنم .
هلیا : راستی تو اصلا چند ماهته؟؟
من : میدونم الان من میزنید که چرا زود تر بهتون نگفتم ولی
من الان 4 ماهمه .
هر دو شون با هم گفتن : چچچچچیییییییییییی؟؟؟
هلیا : توی گوریل 4 ماهته و به ما نگفتی ؟
من : گوریل خودتی گراز . خب میخواستم سوپرایز شید.
ترنم : اه بی مزه . من اگه دیگه باهات حرف زدم .
من : عه حالا به نظرتون جشنه رو بگیریم . ؟؟
ترنم : معلومه که آره .
من : عه تو که قرار بود باهام حرف نزنی ؟؟
یکم فکر کرد دید هیچ جوابی توی ذهنش پیدا نمیکنه یه اخم
کرد و گفت : اه نمیخوام اصلا
هلیا : کی میخوای بری سونو گرافی؟
من : نمیدونم
ترنم : فردا خوبه ؟؟ هر چه زود تر باید این جشنو راه بندازیم
راستی مامانت و اینا میدونند؟؟
من : نه
هلیا : چه بی ذوقی به هیچ کسی نگفتی ؟؟
من : اولا بی ذوق نیستم من ذوق و نبوغم واسه سوپرایز کردنه
دوما به غیر از شما دوتا نه به هیچ کسی نگفتم .
ترنم : خب پس بیاین فردا بریم سونوگرافی تا منو هلی
ببینیم این گوگولی دختره یا پسر .
من : باشه
۱.۹k
۲۵ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.