آیدلان شب پارت ۶
* بانو درمورد مافیایه رتبه دوم جهانه
. باشه تا یک ساعت دیگه میرسم اونجا
* چشم بانو
" کیا تلفن رو قطع کرد "
لیا : چی شده ؟
. هیچی مهم نیست تو شرکت چیزی پیش اومده لیا : باید بری ؟
. آره لباس میپوشم میرم
. تمریناتونو انجام بدین یادتون نره خونه دوربین داره
! باشه
. اوکی پس
کیا ویو :
رفتم اتاقم لباسام رو عوض کردم وسایل مورد نیازم رو برداشتم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم تو نیم ساعت به عمارتم رسیدم
* بانو خوش برگشتید
. همچنین
. همه چی آماده است ؟
* بله بانوی من
. پس همه رو جمع کن
* چشم بانو
" تا یه ربع نزدیک هزار نگهبان حمله جمع شدند "
* بانو بازگشتتون مبارک
- بانو بازگشتتون مبارک (نگهبانا)
. ممنون به همگی
. سریع میرم سر اصل موضوع
. امروز قراره مافیاهای پنج گانه حمله کنیم تا پنج دقیقه آماده بشیم تا ده دقیقه حرکت میکنیم
- باشه مافیای اعظم
" ویو به نیم ساعت پیش تو خونه "
لنا ویو :
داشتیم تمرین میکردیم که یکی بهم زنگ زد ، یکی از افرادم یا بهتره بگم جاسوسام تو خونه مافیای اعظم بود به بچه گفتم شما تمرین کنین من الان میام
× بانوی من قراره به شما حمله کنن
÷ چیییی؟
÷ چرا ؟
× این رو نمیدونم بانو
÷ کی حمله میکنن ؟
× تا بین نیم ساعت تا چهل دقیقه دیگه
÷ باشه سریع میام
" صحبت لنا با اعضا "
÷ بچه ها برام کار فوری پیش اومده باید برم
! باشه
- اتفاق بدی افتاده ؟
÷ نه فقط ضروریه
÷ تا بتونم سریع برمیگردم
! باشه
! به سلامت
÷ مرسی
" لنا "
زنگ زدم به یکی از افرادم و گفتم که مافیای اول قراره حمله کنه و ما باید دفاع کنیم و امام افراد رو جمع کنه
بعد نیم ساعت رسیدم عمارتم البته عادی بود چون سرعتم بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ بود رسیدم
تازه داشتیم استراتژی میریختیم که مافیای اول حمله کرد
صدای گلوله نبود ولب از شکسته شون در فهمیدم حمله شده و عادت مافیای اول هم همینه حمله های غافلگیرانه
÷ سریع تمام افراد به جای خود
چشم
لایک و فالو فراموش نشه
لطفا گزارش نکنین
. باشه تا یک ساعت دیگه میرسم اونجا
* چشم بانو
" کیا تلفن رو قطع کرد "
لیا : چی شده ؟
. هیچی مهم نیست تو شرکت چیزی پیش اومده لیا : باید بری ؟
. آره لباس میپوشم میرم
. تمریناتونو انجام بدین یادتون نره خونه دوربین داره
! باشه
. اوکی پس
کیا ویو :
رفتم اتاقم لباسام رو عوض کردم وسایل مورد نیازم رو برداشتم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم تو نیم ساعت به عمارتم رسیدم
* بانو خوش برگشتید
. همچنین
. همه چی آماده است ؟
* بله بانوی من
. پس همه رو جمع کن
* چشم بانو
" تا یه ربع نزدیک هزار نگهبان حمله جمع شدند "
* بانو بازگشتتون مبارک
- بانو بازگشتتون مبارک (نگهبانا)
. ممنون به همگی
. سریع میرم سر اصل موضوع
. امروز قراره مافیاهای پنج گانه حمله کنیم تا پنج دقیقه آماده بشیم تا ده دقیقه حرکت میکنیم
- باشه مافیای اعظم
" ویو به نیم ساعت پیش تو خونه "
لنا ویو :
داشتیم تمرین میکردیم که یکی بهم زنگ زد ، یکی از افرادم یا بهتره بگم جاسوسام تو خونه مافیای اعظم بود به بچه گفتم شما تمرین کنین من الان میام
× بانوی من قراره به شما حمله کنن
÷ چیییی؟
÷ چرا ؟
× این رو نمیدونم بانو
÷ کی حمله میکنن ؟
× تا بین نیم ساعت تا چهل دقیقه دیگه
÷ باشه سریع میام
" صحبت لنا با اعضا "
÷ بچه ها برام کار فوری پیش اومده باید برم
! باشه
- اتفاق بدی افتاده ؟
÷ نه فقط ضروریه
÷ تا بتونم سریع برمیگردم
! باشه
! به سلامت
÷ مرسی
" لنا "
زنگ زدم به یکی از افرادم و گفتم که مافیای اول قراره حمله کنه و ما باید دفاع کنیم و امام افراد رو جمع کنه
بعد نیم ساعت رسیدم عمارتم البته عادی بود چون سرعتم بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ بود رسیدم
تازه داشتیم استراتژی میریختیم که مافیای اول حمله کرد
صدای گلوله نبود ولب از شکسته شون در فهمیدم حمله شده و عادت مافیای اول هم همینه حمله های غافلگیرانه
÷ سریع تمام افراد به جای خود
چشم
لایک و فالو فراموش نشه
لطفا گزارش نکنین
۲.۰k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.