فرشته نجات من (پارت ۱)
امروز صبح که از تخت پا شدم... حس میکردم برای همیشه تنها شدم
ای کاش... منم مثل بقیه خانواده داشتم و تنها نبودم
تو راه مدرسه بودم ... گربهای رو دیدم که زخمی شده بود
بلندش کردم و گفتم بنظرم امروز رو بخاطر این گربه نرم مدرسه بهتره
گربه رو بردم خونه ، لباسامو عوض کردم و به گربه چسب زخم زدم... ۱ هفته نرفتم مدرسه . تا اینکه چهارشنبه زخم های گربه خوب شدن... منم از اینکه بهش کمک کردم خوشحال بودم و بهش گفتم : از این به بعد تو پیش من میمونی! قول میدم فراموشت نکنم!
برای گربه اسم انتخاب کردم..اسمش رو لونا گذاشتم و براش خونه خریدم. لونا عاشق خونهای که براش خریدم شده بود... ۱ ماه گذشت . یه روز برای لونا صبحونه گذاشتم و اون گفت : ازت خیلی ممنونم!
من ترسیدم و قلبم تند میزد ... نمیدونستم باید چی بگم
ای کاش... منم مثل بقیه خانواده داشتم و تنها نبودم
تو راه مدرسه بودم ... گربهای رو دیدم که زخمی شده بود
بلندش کردم و گفتم بنظرم امروز رو بخاطر این گربه نرم مدرسه بهتره
گربه رو بردم خونه ، لباسامو عوض کردم و به گربه چسب زخم زدم... ۱ هفته نرفتم مدرسه . تا اینکه چهارشنبه زخم های گربه خوب شدن... منم از اینکه بهش کمک کردم خوشحال بودم و بهش گفتم : از این به بعد تو پیش من میمونی! قول میدم فراموشت نکنم!
برای گربه اسم انتخاب کردم..اسمش رو لونا گذاشتم و براش خونه خریدم. لونا عاشق خونهای که براش خریدم شده بود... ۱ ماه گذشت . یه روز برای لونا صبحونه گذاشتم و اون گفت : ازت خیلی ممنونم!
من ترسیدم و قلبم تند میزد ... نمیدونستم باید چی بگم
۵.۷k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.