عشق اجباری 🩸🔪
عشق اجباری 🩸🔪
P11
جنی ویو: رفتم تو اتاقم لباس مورد دلخوام رو درآوردم از کمد گذاشتم رو تخت رفتم تا دوش بگیرم،از حموم اومدم بیرون رفتم سمت میز آرایش مو هام رو درست کردم یع آرایش خوشگل انجام دادم و لباسم رو پوشیدم (عکس)
لیساویو: واسه مهمونی چون دیر شد بود فوری یع دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون سمت کمدم رفتم لباس دلخوام رو در آوردم رفتم سمت میز آرایشی موهامو حالت دادم و یع آرایش خوشگل کردم و لباسم رو پوشیدم ساعت ۴:۴۵ بود کفشام رو هم پوشیدم رفتم پیش مامان اینا
لیسا: من امادممممم بریم
م.ک: چقد خوشگل شدی دخترم😍
لیسا: مامان من همیشه خوشگل بودم🥰 حالا بریم؟
م.ک: منتظر تهیونگ و بابایتم
لیساویو: یدفعه صدا بابا و تهیونگ اومد ک گفتن ما آماده ایم بریم برگشتم بایزید ک دیدم خشکم زد
لیسا: وایییییی بابایی چقد تو تهیونگ جذاب شدیدددد
تهیونگ و ب.ک: 😂عزیزم تو هم همینطور
.
.
.
ویوکوک: دیگ همون آماده شدیم و به سمت خونه پدربزرگ حرکت کردیم
P11
جنی ویو: رفتم تو اتاقم لباس مورد دلخوام رو درآوردم از کمد گذاشتم رو تخت رفتم تا دوش بگیرم،از حموم اومدم بیرون رفتم سمت میز آرایش مو هام رو درست کردم یع آرایش خوشگل انجام دادم و لباسم رو پوشیدم (عکس)
لیساویو: واسه مهمونی چون دیر شد بود فوری یع دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون سمت کمدم رفتم لباس دلخوام رو در آوردم رفتم سمت میز آرایشی موهامو حالت دادم و یع آرایش خوشگل کردم و لباسم رو پوشیدم ساعت ۴:۴۵ بود کفشام رو هم پوشیدم رفتم پیش مامان اینا
لیسا: من امادممممم بریم
م.ک: چقد خوشگل شدی دخترم😍
لیسا: مامان من همیشه خوشگل بودم🥰 حالا بریم؟
م.ک: منتظر تهیونگ و بابایتم
لیساویو: یدفعه صدا بابا و تهیونگ اومد ک گفتن ما آماده ایم بریم برگشتم بایزید ک دیدم خشکم زد
لیسا: وایییییی بابایی چقد تو تهیونگ جذاب شدیدددد
تهیونگ و ب.ک: 😂عزیزم تو هم همینطور
.
.
.
ویوکوک: دیگ همون آماده شدیم و به سمت خونه پدربزرگ حرکت کردیم
۸.۱k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.