اخرین نفر
اخرین نفر
پارت۶
ادیمن ویو:
نیکی:داره زیادی گندش می کنه من نمیخوام جلوی اون همه ادم حرف بزنم
جیمین:اروم باش چیزی نیست حداقلش اینه که جفتمون گند می زنیم ولی من مطمئنم تو و من از ضایع شدن متنفریم نه؟
از این نظر به قضیه نگاه نکرده بود
نیکی:وای راس می گی
با نفس عمیقی با خودش توی اینه نگا کرد تیپ تامبویش با جیمین هماهنگ بود جفتشون کت و شلوار داشتن اروم باهم رفتن رو صحنه و شروع کردن
بعد اون روز همه چیز فرق کرد
نیکی و جیمین رو دانشجو ها بیشتر از چیزی که فکر می کردن باهم شیپ می کردن تو سایت مدرسه عکسای فیک از هردوشون پخش می کردن و اون دوتا از هم خجالت می کشیدن نیکی با جیمین بحثش شده بود و دیگه باهاش حرف نمی زد
جونگشو: به رفیقت بگو نزدیکت فرشته ی من نشه
شوگا:هه نگران نباش فرشتت و حسابی باهم دعوا کردن جونگشو
جونگشو یقه ی شوگا رو گرف
جونگشو:همش تقصیر اون دوست گرامی جنابعالیه که نیکی دیگه حتی با داینا هم حرف نمی زنه
شوگا لبخند بیرحمانه ای زد
شوگا:نمیدونم چرا به اون می گی فرشتم وقتی می خواستی دوستشو نابود کنی
جونگشو:ساکت شوووو
و محکم شوگا رو هل داد جوری که افتاد و گوشه ی لبش زخمی شد صدای پای کسی اومد و شوگا رو بلند کرد نیکی بود
جونگشو:عا فرشته خانوم به اون دست نزن
نیکی حرفی نزد ولی رفت و محکم یکی زد زیر گوش جونگشو صورت جونگشو پرت شد ولی نیکی موهای اونو گرف و کشید و صورتشو سمت خودش اورد
نیکی:برو به همون دخترایی که باهاشون بودی و کنارشو لالایی خوندی بگو فرشته خانوم
و محکم سرشو پرت کرد و دست شوگا رو گرفت و برد
پارت۶
ادیمن ویو:
نیکی:داره زیادی گندش می کنه من نمیخوام جلوی اون همه ادم حرف بزنم
جیمین:اروم باش چیزی نیست حداقلش اینه که جفتمون گند می زنیم ولی من مطمئنم تو و من از ضایع شدن متنفریم نه؟
از این نظر به قضیه نگاه نکرده بود
نیکی:وای راس می گی
با نفس عمیقی با خودش توی اینه نگا کرد تیپ تامبویش با جیمین هماهنگ بود جفتشون کت و شلوار داشتن اروم باهم رفتن رو صحنه و شروع کردن
بعد اون روز همه چیز فرق کرد
نیکی و جیمین رو دانشجو ها بیشتر از چیزی که فکر می کردن باهم شیپ می کردن تو سایت مدرسه عکسای فیک از هردوشون پخش می کردن و اون دوتا از هم خجالت می کشیدن نیکی با جیمین بحثش شده بود و دیگه باهاش حرف نمی زد
جونگشو: به رفیقت بگو نزدیکت فرشته ی من نشه
شوگا:هه نگران نباش فرشتت و حسابی باهم دعوا کردن جونگشو
جونگشو یقه ی شوگا رو گرف
جونگشو:همش تقصیر اون دوست گرامی جنابعالیه که نیکی دیگه حتی با داینا هم حرف نمی زنه
شوگا لبخند بیرحمانه ای زد
شوگا:نمیدونم چرا به اون می گی فرشتم وقتی می خواستی دوستشو نابود کنی
جونگشو:ساکت شوووو
و محکم شوگا رو هل داد جوری که افتاد و گوشه ی لبش زخمی شد صدای پای کسی اومد و شوگا رو بلند کرد نیکی بود
جونگشو:عا فرشته خانوم به اون دست نزن
نیکی حرفی نزد ولی رفت و محکم یکی زد زیر گوش جونگشو صورت جونگشو پرت شد ولی نیکی موهای اونو گرف و کشید و صورتشو سمت خودش اورد
نیکی:برو به همون دخترایی که باهاشون بودی و کنارشو لالایی خوندی بگو فرشته خانوم
و محکم سرشو پرت کرد و دست شوگا رو گرفت و برد
۳.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.