☆ Black? ☆
☆ Black? ☆
[ p ۱۷ ]
بعدش دستش رو سمت صورتت برد و تار موت رو از کنار صورتت کنار زد و گفت
کوک : میدونم بیداری کوچولو "خنده"
چشمات رو باز کردی و همونجوری که نگاهت روبه سقف بود گفتی
ا/ت : وایسا تو الان به من "کمی بلند میشی و تو صورتش نگاه میکنی" اعتراف کردی ؟؟؟؟
کوک : اره کوچولو
ا/ت : واقعا انتظار اینو نداشتم ولی...
کوک : الان چیزی نگو
ا/ت : چی؟
کوک : ۲ روز بهت فرصت میدم بعدش تصمیم بگیر
ا/ت : وایسا دو روز دیگه که میشه روز عروسی !
کوک : همون روز جوابو ازت میخوام باسه کوچولو ؟
ا/ت : ۱ من کوچولو نیستم ۲ باشه
کوک : ۱ هستی ۲ خیلی خوبه
ا/ت : هوفففففف حوصله بحث کردن ندارم بانی "کلافه ، روی تخت دراز میکشی"
کوک : بانی؟ ، من کجام بانی ع اونوقت ؟
ا/ت : هاااا چطور تک به من میگی کوچولو منم بهت میگم بانی مشکلیه ؟
کوک : به هیچ وجه، هر چی خواستی میتونی صدام کنی "خنده"
جونگکوک از اتاق بیرون رفت و تو هم لباس هاتو عوض کردی ، به طبقه ی پایین رفتی
ا/ت : بانییییی گشنمه "بلند"
کوک : برات غذا درست کردم تو یخچاله "خنده "
به سمت آشپز خونه رفتی و به جزیره تکیه دادی و گفتی
ا/ت : اوووو مستر جئون چقدر هم که فکر زنشه "لبخند"
کوک : آنقدر تند نرو تا جوابمو ندادی زنم نمیشی
ا/ت : تو وایسا یه جوابی بهت بدم که
جونگکوک به سمتت امد با هر قدمی که اون نزدیک می آمد تو عقب میرفتی که بعدش محکم به پیشخوان برخورد کردی ، فقط چند سانتی متر بینتون فاصله بود که تو گفتی
ا/ت : چی ، چیکار میکنی "ترس"
کوک : خودت گفتی یه جوابی بهم بدی که
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
[ p ۱۷ ]
بعدش دستش رو سمت صورتت برد و تار موت رو از کنار صورتت کنار زد و گفت
کوک : میدونم بیداری کوچولو "خنده"
چشمات رو باز کردی و همونجوری که نگاهت روبه سقف بود گفتی
ا/ت : وایسا تو الان به من "کمی بلند میشی و تو صورتش نگاه میکنی" اعتراف کردی ؟؟؟؟
کوک : اره کوچولو
ا/ت : واقعا انتظار اینو نداشتم ولی...
کوک : الان چیزی نگو
ا/ت : چی؟
کوک : ۲ روز بهت فرصت میدم بعدش تصمیم بگیر
ا/ت : وایسا دو روز دیگه که میشه روز عروسی !
کوک : همون روز جوابو ازت میخوام باسه کوچولو ؟
ا/ت : ۱ من کوچولو نیستم ۲ باشه
کوک : ۱ هستی ۲ خیلی خوبه
ا/ت : هوفففففف حوصله بحث کردن ندارم بانی "کلافه ، روی تخت دراز میکشی"
کوک : بانی؟ ، من کجام بانی ع اونوقت ؟
ا/ت : هاااا چطور تک به من میگی کوچولو منم بهت میگم بانی مشکلیه ؟
کوک : به هیچ وجه، هر چی خواستی میتونی صدام کنی "خنده"
جونگکوک از اتاق بیرون رفت و تو هم لباس هاتو عوض کردی ، به طبقه ی پایین رفتی
ا/ت : بانییییی گشنمه "بلند"
کوک : برات غذا درست کردم تو یخچاله "خنده "
به سمت آشپز خونه رفتی و به جزیره تکیه دادی و گفتی
ا/ت : اوووو مستر جئون چقدر هم که فکر زنشه "لبخند"
کوک : آنقدر تند نرو تا جوابمو ندادی زنم نمیشی
ا/ت : تو وایسا یه جوابی بهت بدم که
جونگکوک به سمتت امد با هر قدمی که اون نزدیک می آمد تو عقب میرفتی که بعدش محکم به پیشخوان برخورد کردی ، فقط چند سانتی متر بینتون فاصله بود که تو گفتی
ا/ت : چی ، چیکار میکنی "ترس"
کوک : خودت گفتی یه جوابی بهم بدی که
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۲۶.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.